خانه / شخصیت‌ها / اشرار و دشمنان اهل بیت علیهم السلام / معاویه مامور ویژه و نمونه عملی سقیفه

معاویه مامور ویژه و نمونه عملی سقیفه

مامور ویژه و نمونه عملی سقیفه
بدعت، خلاف دینی است که به نام دین عرضه می‌شود و معاویه به عنوان یک بدعت‌گذار نهایت تلاش خود را انجام داد تا با ایجاد بدعت‌های فراوان در دین بتواند دین خدا را نابود کند.

گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، حامد صارم؛ قرآن کریم نسبت به دو گروه خطرناک هشدار می‌دهد یکی منافقین و دیگری کسانی که در قلب‌هایشان مرض است. این اشخاص مهمترین دشمنان اسلام هستند و قوی‌ترین دشمنان خارجی نمی‌توانند مانند این اشخاص که ظاهری اسلامی دارند ضربه وارد کنند؛ چرا که ایشان از درون بر پیکره اسلام ضربه وارد می‌کنند.

دشمنان داخلی اسلام تاکتیک‌های مختلفی برای هدم و نابودی اسلام پیش گرفتند و از آنجا که نتوانستند به صورت نظامی و فیزیکی با اساس دین رسول خدا مقابله کنند به جنگ نرم روی آوردند و مهمترین تاکتیک ایشان در جنگ نرم ایجاد بدعت‌های زیاد در دین بود.

بدعت، یکی از تاکتیک‌های دشمنان برای نابودی دین است

بدعت، خلاف دینی است که به نام دین عرضه می‌شود و منکری است که توسط بدعت‌گذار، معروف جلوه می‌شود. اگر بدعت‌گذاران در قبولاندن بدعت‌های خویش موفق شوند؛ ارزش‌های اسلامی در جامعه از بین می‌روند و ضد ارزش‌ها جایگزین می‌شوند که در این صورت جامعه‌ با نام اسلام و سرشار از آموزه‌هایی خلاف اسلام شکل می‌گیرد که نامی از اسلام را یدک خواهد کشید ولی خبری از معارف بلند اسلام در میان نخواهد بود.

این همان کاری بود که معاویه با اسلام کرد. او با تلاش بسیار برای ترویج و ایجاد بدعت‌های فراوان در دین نهایت تلاش خویش را انجام داد برای اینکه بتواند دین را نابود کند. حال نیز هر چند نامی از اسلام باقی ماند اما در میان پیروان اسلام اموی اثری از تعالیم متعالی اسلام نمی‌بینیم و اقداماتی نظیر کشتار مسلمانان، عملیات‌های انتحاری برای به قتل رساندن عده بسیاری از مردم بی گناه و … نتایج بدعت‌های معاویه و اسلام اموی است.

معاویه و فضیلت کتابت وحی!

برای اینکه این بدعت‌گذار را در میان مردم زیبا جلوه دهند تا مردم در هر زمانه‌ای بدعت‌های او را با جان و دل بخرند و باطل او را قبول کنند فضائلی بسیار برای او ساخته‌اند؛ از جمله اینکه او را کاتب وحی نامیدند که این عنوان تداعی این معنا را می‌کنند: «کسی که کاتب وحی است، آشناتر به وحی است» و با این مغالطه بسیار ساده جماعتی را گرفتار اسلام اموی کردند.

برخی نوشته‌اند: «در این مورد که معاویه یکى ازکاتبان وحى بوده هیچ اختلافى وجود ندارد و تمامى مورخین این را نقل مى‏کنند.» اما این از دروغ‌های بزرگ تاریخ است زیرا وی هیچ گاه کتابت وحی نکرده است چرا که او در سالی که مکه فتح شد با زور شمشیر مسلمانان، اسلام را قبول کرد و پس از قبول اسلام در مکه باقی ماند و به مدینه هجرت نکرد و در رکاب پیامبر نبود. در این صورت او کدام وحی را کتابت کرده است؟!

اذعان محققین اهل سنت به کاتب وحی نبودن معاویه

بسیارى از نویسندگان اهل‏سنّت نیز به صراحت اعتراف کرده‏اند که معاویه کاتب وحى نبود؛ از جمله عبدالرحیم خطیب از نویسندگان معاصر اهل‏سنّت بندرعباس مى‏گوید: «برخلاف آن چه شنیده مى‏شود، معاویه از کاتبین وحى نبوده، بلکه بعضى اوقات نامه عادى براى رسول خدا صلی الله علیه آله مى‏نوشت و همین امر منشأ اشتباه بود که او نیز از کاتبین وحى بوده است.» (۱)

ذهبى نیز از عبداللّه‏ بن عمر، همین مطلب را نقل مى‏کند (۲). ابن عبد ربه اندلسى نیز تصریح دارد که معاویه و خالد بن سعید نامه‏هاى معمولى را مى‏نوشتند (۳). دینورى، علت اینکه پیامبر اکرم (ص) از معاویه و… براى نوشتن نامه‏هاى عادى استفاده مى‏کرد را کمبود افراد با سواد مى‏داند (۴).

ابو ریه، از نویسندگان معروف اهل‏سنّت مصر مى‏نویسد: «جمعى مى‏خواستند براى معاویه شیرین زبانى کرده و به او قرب پیدا کنند، لذا او را کاتب وحى خواندند و چنین پنداشتند که او آیه‏الکرسى را با قلمى از طلا که آن را جبرئیل از بالاى عرش براى معاویه هدیه آورده بود، نوشت.

این جریان گذشته از این که دروغ است، واقعیت و عقل نیز آن را انکار مى‏کند؛ زیرا چگونه پیامبراکرم (ص) از معاویه مطمئن باشد و او را کاتب و نویسنده قرآن قرار دهد و حال آن که او و پدر و مادرش به زور اسلحه مسلمان شدند و هرگز اسلام در قلب آنان نفوذ نکرد.

از نظر نقل نیز ثابت نیست؛ زیرا مدعیان این منصب براى معاویه، خوب بود حتى یک نمونه از آیاتى را که نازل شد و معاویه آن را نوشت، بیاورند و بگویند که در چه زمانى و در چه مکانى آیات قرآن را در محضر پیامبر (ص) نوشته است، با این که او پس از فتح مکه در مکه مانده بود و در مدینه به سر نمى‏برد.

البته، هیچ بعید نیست که بعضى از نامه‏ها را که ـ هیچ ارتباطى به وحى ندارد ـ براى پیامبر اکرم (ص) نوشته باشد؛ اما این که بگوییم او چیزى از قرآن را نوشته ـ و به اصطلاح کاتب وحى بوده ـ این مطلب از محالات است و مدائنى مى‏گوید کاتب وحى، زید بن ثابت بود.» (۵)

چرا برخی معاویه را کاتب وحی معرفی می‌کنند؟

به هر صورت، این فضیلت برای این بدعت‌گذار بزرگ تاریخ دروغی بیش نیست. تنها جهت این جعل بزرگ قبولاندن بدعت‌های او در میان جوامع مسلمانان است تا بتوانند اسلام خشن اموی را ترویج دهند تا امروز عده‌ای با استناد به اعمال معاویه به راحتی به عزاداران امام حسین (ع) یورش برند و عده‌ای از کسانی که برای سبط پیامبر و سرور جوانان اهل بهشت اقامه عزا کردند را به شهادت برسانند.

گذشته از دروغ بودن کتابت وحی توسط معاویه، باید گفت که صرف کتابت وحی هیچ مصونیتی به ارمغان نمی‌آورد و کاتب وحی بودن دلیل بر صحت گفتار و اقوال کاتب وحی نیست. چنان‏چه برخى کاتبان همانند عبداللّه‏ بن ابى سعد مرتد شدند. (۶)

ابن کثیر مى‏گوید: «او کاتب پیامبر بود، شیطان او راگمراه کرده و به مشرکین ملحق شد.» (۷) معاویه در مقام اعتراض یا نصیحت، به زید بن ثابت که جزء کاتبان وحى بوده، این تذکر را مى‏دهد که مبادا این رتبه و مقام او را مغرور کند. (۸)

با توجه به این که تمام فضائلی که برای معاویه نقل کرده‌اند کذب محض است خاصه کتابت وحی که بسیار زیاد پیروان اسلام اموی بر آن پای می‌فشارند باید نتیجه گرفت معاویه انسانی بدون نسب واضح و فاقد هرگونه سابقه و فضیلتی در اسلام است. او شخصیتی است که اهتمام تام و تمام خویش را برای مبارزه با اسلام به کار برد و از مهمترین اعمال زشت و خطرناک او که اثرات آن تا امروز هم باقی است، ترویج بدعت‌های فراوان در دین است.

شراب‌خوارى معاویه

بهترین گواه بر صدق این ادعا، حدیث احمد بن حنبل و ذهبى است که معاویه بر سر سفره شراب نشسته و خمر میل مى‏فرمود. اینک چند شاهد براى تقواى! معاویه مى‏آوریم:

عبداللّه‏ بن بریده مى‏گوید: من و پدرم نزد معاویه رفتیم. او دستور داد طعام آوردند، میل کردیم. سپس مشروب آوردند و معاویه تناول فرمود و به پدرم نیز تعارف و تقدیم کرد. پدرم گفت: از آن روزى که پیامبر اکرم (ص) آن را حرام کرده من آن را نیاشامیدم. (۹)

ابن عساکر مى‏گوید: عبدالرحمن بن سهل ساعدى در زمان عثمان براى شرکت در جنگ به شام اعزام شده بود. ناگهان کاروان شتر در حالى که خمر بر آن بار و براى معاویه حمل شده بود از کنارش گذشت. او فورا چاقویى از جیب خود درآورده و تمامى مشک‏هاى خمر را پاره کرد. چون خبر به معاویه رسید گفت: او را آزاد بگذارید؛ چون پیر شده و مشاعر خود را از دست داده است. عبدالرحمن در پاسخ گفت: خیر، چنین نیست. دشمن خدا، معاویه، دروغ مى‏گوید؛ لکن پیامبر اکرم (ص) ما را نهى کرد که خمر وارد شکم خود کنیم. (۱۰)

ربا خواری معاویه

از جمله شواهد زنده بر بدعت‌گذاری معاویه، رباخوارى اوست؛ آن جا که ظروف نقره را به نقره و بیش از وزن آن فروخت. زمانى که به او اعتراض شد که این معامله ربوى است، گفت: ما کنار پیامبر (ص) بودیم (و این کار ـ معامله ـ اشکالى ندارد) و چنین چیزى را نشنیده‏ایم.

عباده بن الصامت گفت: ما احادیثى را که از پیامبر (ص) شنیدیم، نقل مى‏کنیم و پوزه معاویه را به خاک مى‏کشیم (۱۱). ابوالدرداء مى‏گوید: «من عذیری من معاویه أخبره عن الرسول، وهو یخبرنى عن رأیه؛ نمى‏دانم با معاویه چه کار کنیم، چون سخن پیامبر را براى او بازگو مى‏کنیم و او در پاسخ نظر خود را مطرح مى‏کند.» (۱۲)

این عبارتی که تاریخ از ابو الدرداء نقل کرده است حکایت کننده واقعیتی مهم است. کسی که خویش را خلیفه و جانشین پیامبر می‌داند در مقابل دستورات حضرت خاضع نیست و خویش را هم‌تراز پیامبر در امور دین و شریعت می‌داند.

پیامبر فرستاده خداوند است و واسطه بین و زمین و آسمان می‌باشد و مقام رسول مکرم اسلام تا بدان حد است که می‌تواند در تشریعیات تصرف کند لذا آنچه جزء واقعی دین است که به سنت پیامبر منتهی شود و هرگاه کسی یا قومی از سنت پیامبر فاصله بگیرند لا محاله از قرآن و اسلام فاصله گرفته‌اند هر چند که نام مسلمان را بر خویش بگذارند و هرچند که خویش را پیرو قرآن بدانند.

عطش معاویه برای ایجاد و نشر بدعت در جامعه اسلامی

این گزارش تاریخی عطش معاویه را برای ایجاد و نشر بدعت در میان جامعه اسلامی نشان می‌دهد. اندکی دقت به ما می‌فهماند که او تابع دین نبود، بلکه دین را تابع خویش نموده بود. آنجا که رای و نظرش بر مطلبی استوار می‌گشت هرچند بر خلاف دستور قطعی پیامبر (ص) بر طبق نظر خویش عمل می‌کرد و بخش‌نامه صادر می‌کرد و مخالفت با پیامبر جزء لاینفک دین اسلام می‌شد لذا در کسانی که امروز پیرو بنی امیه هستند نیز این واقعیت به وضوح مشاهده می‌شود.

معاویه با وقاحت تمام در مقابل حکم مشهور و قطعی پیامبر اسلام حکم صادر می‌کند و این چیزی نیست جز عطش معاویه برای مبارزه با دینی که پیامبر آورد. معاویه رسما اعلام می‌دارد که من نیز هم عرض پیامبر تشریع می‌کنم.

حکم معاویه در برابر حکم رسول خدا (ص)

هنگامى که در جریان اختلاف بین عبدالرحمن بن خالد و نصر بن الحجاج بر سر فرزندى که هر یک او را از آن خود مى‏دانستند، بحث در گرفت و معاویه آن فرزند را به عبدالرحمن واگذار و به استناد فرمایش پیامبر (ص) به نفع او قضاوت کرد، در جواب اعتراض نصر بن الحجاج که گفته بود چرا در جریان زیاد بن ابیه چنین قضاوت نکردى، معاویه گفت: ذاک حکم معاویه و هذا حکم رسول‏اللّه‏ (ص)؛ آن حکم معاویه بود و این حکم رسول خدا (ص) است (۱۳).

معاویه تقریبا در تمامی امور دینی دخالت می‌کند و سعی او نابود کردن آثار نبوت از دین رسول خداست. وی بنابر گزارش مغیره حتی از برده شدن نام رسول خدا در ماذنه‌ها در اوقات نماز رنج می‌برد و تلاش در محو کردن آن اسم نیز داشته است. وی حتی در حج که یک امر عبادی است نیز سعی در ایجاد بدعت داشت.

تحریم بلند گفتن تلبیه در روز عرفه

از مصادیق بارز اهتمام معاویه به هدم سنت رسول اللّه‏ (ص) و منع از آن، منع از تلبیه در روز عرفه است. نسائى و بیهقى به نقل از سعید بن جبیر نقل مى‏کنند: «در روز عرفه، ابن عباس به سعید گفت: چرا امروز صداى تلبیه از حُجّاج به گوشم نمى‏رسد؟ سعید در جواب گفت: از معاویه مى‏ترسند.

پس ابن عباس از خیمه خود بیرون آمد و با صداى بلند فریاد زد: «لبیک اللهم لبیک، و ان رغم انف معاویه، اللهم العنهم فقد ترکوا السنه من بغض علی؛ پوزه معاویه را به خاک مى‏کشیم. بار خدایا، آنان را لعن ـ از رحمتت دور ـ کن، چون سنّت پیامبر (ص) را به خاطر کینه توزى با على (ع) رها کردند.»

سندى در شرح این عبارت مى‏گوید: حضرت على (ع) پایبند به سنّت رسول خدا (ص) بود و بنى‏امیه براى مخالفت با على (ع)، سنّت رسول خدا (ص) را رها مى‏کردند (۱۴). جناب ابن عباس که شجاعانه در مقابل بدعت معاویه می‌ایستد از پشت پرده و راز معاویه پرده بر می‌دارد و به راستی بلند یا آهسته گفتن تلبیه پایه‌های حکومت شیطانی او را نه سست می‌کند نه محکم؛ چرا دستور به آهسته گفتن تلبیه می‌دهد؟

جواب این سوال را ابن عباس می‌گوید: «معاویه و بنی امیه به خاطر بغض و کینه‌ای که نسبت به علی (ع) داشتند سنت را ترک می‌کردند.» وی حتی بلند گفتن تلبیه را نیز بر نتافته است و سعی در تغییر و تبدیل آن دارد؛ چرا که محو کردن سنت، دشمنی با علی (ع) است زیرا تنها و تنها علی بن ابی طالب (ع) است که پایبند به شریعت محمدی (ص) است و اگر او بتواند علی (ع) را به هر نحو کنار بزند و با اعمال او مخالفت کند محققا توانسته است با رسول خدا معارضه کند و دین اسلام را نابود سازد.

معاویه نمونه عملی اهالی سقیفه بود

به راستی و حقیقتا معاویه چهره عملی اهالی سقیفه‌ می‌باشد. اگر در سقیفه تئوری جدایی خلافت رسول خدا از قرآن مطرح شد و اگر سقیفه با زور شمشیر‌های بنی اسلم توانست ولی و سرپرستی که جانشین خداست را تا حد انتخاب چند قلدر پایین بیاورد در حکومت معاویه این تئوری عملی شد.

معاویه میوه و ثمره خلافت چماقی بود و آن تفکری که با شمشیر‌های بنی اسلم جان گرفت و عملی شد باید کارش به معاویه می‌رسید؛ چرا که هر کاری که از منویات اهالی سقیفه بود و به هر دلیلی توان یا فرصت مرتکب شدن آن را نداشتند معاویه آن را عملی کرد و به حق باید گفت کسانی که معاویه را در زمان خلافتشان مسلط بر شام کردند برای ادامه راه سقیفه و اجرایی کردن توطئه‌هایشان بهترین گزینه را انتخاب کردند.

در یک کلام باید گفت معاویه در جنایات و بدعت‌هایش منحصر به فرد نبود بلکه او ادامه طرح توطئه سقیفه بود. معاویه هم پیمان سقیفه بود لذا باید تمام افعال و کار‌های شنیع وی را ماوریتی ویژه از جانب شورای سقیفه و اصحاب صحیفه دانست و در یک کلام معاویه مامور ویژه سقیفه و اصحاب صحیفه بود که فقط و فقط ماموریت خویش را انجام می‌داد.

از این رو، باید دید چه کسانی وی را بر مسند قدرت نشاندند تا این مطلب بیش‌تر واضح شود و بی شک از این رو بود که تنها خلیفه‌ای که به خلافت ظاهری رسید اما مخالف سرسخت سقیفه بود بین این مخالف سقیفه و مامور خاص سقیفه جنگی بزرگ در گرفت و چندین ماه در جنگ صفین با هم جنگیدند.

معاویه در صفین از دستاورد سقیفه دفاع کرد

هر چند ظاهر جنگ صفین و دعوای مضحک حکمیت که توسط ساده لوحان مطرح شد بر سر خلافت بود اما در واقع صفین آوردگاه اهالی سقیفه و مخالفان آن بود. معاویه در صفین با همه وجود و توان از دستاورد سقیفه دفاع کرد و بعد از او فرزند ملعونش یزید در کربلا این جنگ را شعله‌ور ساخت. جنگی بر اساس تئوری سقیفه که در یک طرف یزیدیان پای بر سقیفه می‌فشردند و در طرف دیگر اصحاب ابا عبدالله که بر عهد رسول خدا مبنی بر ولایت علی (ع) و فرزندان معصومش مقاومت می‌کردند.

هرچند سقیفه اول مصیبت و ابتدای همه بدعت‌ها و انحرافات تا زمان قیام قائم خاندان اهل بیت است اما باید گفت سقیفه در زمان معاویه دچار نقطه عطفی شد و معاویه توانست با ایجاد بدعت‌هایی که آبشخور آن سقیفه بود اسلام اموی را پی‌ریزی و تا امروز جهان اسلام را دچار اسلام خشک و متحجر و خون‌ریز اموی نماید.

پی‌نوشت‌ها:

۱٫ شیخین، ص ۱۵۹٫
۲٫ سیراعلام النبلاء، ج ۳، ص ۱۳۲٫
۳٫ العقد الفرید، ج ۴، ص ۱۶۰٫
۴٫ المعارف، ص ۳۰٫
۵٫ ابو هریره، ص ۲۰۴٫
۶٫ اسدالغابه، ج ۳، ص ۱۷۳؛ تاریخ خلیفه، ص ۱۰۵٫
۷٫ البدایه و النهایه، ج ۵، ص ۳۰۴٫
۸٫ ربیع الابرار، ج ۱، ص ۶۸۹٫
۹٫ مسند احمد، ج ۵، ص ۳۴۷؛ ج ۶، ص ۴۷۶؛ سیراعلام النبلاء، ج ۵، ص ۵۲٫
۱۰٫ تاریخ مدینه دمشق، ج ۳۴، ص ۴۱۹؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۴۵۸٫
۱۱٫ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۳۵؛ السنن الکبرى، ج ۵، ص ۲۷۶؛ المصنف، ج ۸، ص ۳۴٫
۱۲٫ شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۲۰، ص ۲۷٫
۱۳٫ العقد الفرید، ج ۶، ص ۱۳۴٫
۱۴٫ سنن النسائى، ج ۵، ص ۲۵۲٫

درباره مدیر

مطلب پیشنهادی

نقش علمی حضرت معصومه(س) در عالم اسلام

  نقش علمی حضرت معصومه(س) در عالم اسلام/ دلیل آمدن آیت‌الله مرعشی نجفی به قم …

پاسخی بگذارید