خانه / مناسبت ها / مباهله / مباهله افتخار مکتب تشیع

مباهله افتخار مکتب تشیع

مباهله صحنه رویاروی علمی توحید اسلامی و تثلیث مسیحیت است . مشهور این است که در جریان مباهله مسیحیت شکست سختی خورد و در این جریان اسلام بر مسیحیت پیروز شد . اما این تمام مباهله نیست . حقیقت این است که در جریان مباهله جبهه حق بر جبهه باطل پیروز شد . و تمام جبهه باطل اعم از یهودیان و منافقین مکی و مدنی در صحنه مباهله شکست سختی خوردند.

جبهه حق و باطل از شروع خلقت در حال درگیری و تقابل بوده اند . زمانی که خداوند بر روی زمین خلیفه قرار داد و به ملائکه دستور داد هنگامی که روح به آدم دمیده شد به اوسجده کنید و شیطان به خاطر استکبارش از سجده بر خلیفه خدا سر باز زد . پس از این جریان تقابل و درگیری جبهه حق و باطل ادامه دارد و زمانی نشده است که این رویارویی به انتها برسد و متوقف شود . این رویاروی و جنگ بین دو جبهه حق و باطل  بستر ابتلا و آزمایش مردم در این دنیا است . مردم باید اول تشخیص دهند جبهه حق کدام است و جبهه باطل کدام؟ سپس مدافع جبهه حق و دشمن جبهه باطل باشند .

احتجاج با نجرانیان

پیامبر رحمت طی نامه ای به مسیحیان منطقه نجران از ایشان می خواهد اسلام را قبول کنند و اعتقاد به خدای یکتا داشته باشند و به رسالت و نبوت ایشان معترف شوند . در صورتی که از قبول اسلام سر باز می زنند  با اسلام عهد نامه امضاء کنند و به حاکمیت اسلام جزیه (مالیات )پرداخت کنند . در صورتیکه گزینه دوم را هم کنار می زنند باید آماده جنگ شوند .

نجرانیان برای گفت و گو با پیامبر اسلام به مدینه سفر کردند . سفر ایشان به خاطر مذاکره در باره نامه پیامبر بود . از سویی مسیحیان بر اعتقاد خویش استوار بودند و بر تثلیث پا فشاری می کردند ومنکر نبوت و رسالت پیامبرخدا بودند و ازسوی دیگر نیز پیامبر رحمت بر توحید ونبوت خویش  و ابطال اعتقاد ایشان استدلال می کرد .

محور استدلال مسیحیت بر حضرت عیسی بود. ایشان مدعی بودند از آن جهت که حضرت عیسی بدون پدر متولد شده است بنابراین او فرزند خدا است . قبل از انجام مباهله قرآن کریم با تمثیل ولادت حضرت عیسی و خلقت حضرت آدم اعتقاد به تثلیث را باطل کرد. قرآن کریم فرمود حضرت آدم نیز بدون پدر پا به این دنیا گذاشت . مسیحیان با این که معتقد بودند حضرت آدم نیز بدون پدر است اما او را فرزند خدا نمی خواندند . بنابر این  نحوه خلقت حضرت آدم که اعتقادی مشترک بین مسیحیت و اسلام بود نقض مسیحیت محسوب می شد . قرآن کریم فرمود:« إِنَّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُون‏ به درستیکه مثل عیسی نزد خداوند مانند مثل آدم است خداوند او را از خاک خلق کرد و گفت باش پس او موجود شد ».(آل عمران ۵۹)وجه  مماثلت حضرت آدم و حضرت عیسی این بود که هر دو بدون پدر به وجود آمدند و هر دو نیز مخلوق خدا هستند .

مباهله نتیجه لجاجت مسیحیان نجران

مسیحیان نجران برای این استدلال پاسخی نداشتند اما باز هم بر انکار توحید و انکار نبوت و رسالت رسول خدا اصرار ورزیدند از این رو خداند پیامرش  را امر به مباهله نمود یعنی از خداوند در خواست کنند آنکس که دروغ گو است از رحمت خدا دورشده و  بر او عذاب نازل شودخداوند متعال می فرماید :

«فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین‏  پس هر کس با تو در باره بندگى و رسالت عیسى ع مجادله کرد بعد از علمى که از مطلب یافتى، به ایشان بگو بیائید ما فرزندان خود، و شما فرزندان خود را، ما زنان خود و شما زنان خود را، ما نفس خود، و شما نفس خود را بخوانیم و سپس مباهله کنیم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگویان که یا مائیم، یا شما، درخواست کنیم‏».

پیامبر رحمت با امام حسن و امام حسین (مصداق ابنائنا) و حضرت زهرا سلام الله علیها(مصداق نسائنا) و حضرت امیر المومنین(مصداق انفسنا)برای مباهله از مدینه خارج شد . اما مسیحیان بادیدن همراهان پیامبر از انجام مباهله ترسیدند و برخی از ایشان صدق نبوت او را فهمیدن و اسلام اختیار کردند . باخود گفتند که اگر دروغ گو بود نزدیک ترین  ،عزیز ترین و محبوب ترین  افراد را برای مباهله  به همراه خود نمی آورد . از این رو به نوشتن معاهده و پرداخت جزیه (مالیات) رضایت دادند .

 

Image result for ‫فمن حاجک فبه‬‎

مباهله بهانه ای برای معرفی اهل بیت علیهم السلام

کمی دقت در آیه شریفه نکات مهمی را در باره مباهله آشکار می سازد . خداوند متعال می فرماید لعنت خدا را بر «کاذبین» قرار بدهیم . کاذب چه کسی می باشد ؟ دروغ گو کسی است که گفتاری یا ادعایی داشته باشد و آن ادها یا گفتار او با واقعیت تطیق نکند . بنابر این کسی که حرفی نزده و یا ادعایی ننموده است را نمی توان به «کاذب» توصیف نمود . لذا کاذبین در این آیه شریفه کسانی هستند که ادعا دارند و فرض این است که ممکن است در این ادعا راست گو نباشند . از طرفی مصداق کاذبین که با لفظ جمع نیز آمده است همه کسانی هستند که در مباهله شرکت دارند و طرف مقابل را نفرین می نمایند . بنابر این در مقابل نجرانیان تنها رسول الله قرار نداشته است بلکه تمام کسانی که با پیامبر همراه بودند در مقابل ایشان قرار داشتند . اگر در مقابل نصاری فقط پیامبر رحمت قرار داشت طبعا عبارتی می آمد که قابل انطباق بر یک نفر نیز باشد مثلا بفرماید فنجعل لعنه الله علی من کاذبا پس قرار بدهیم لعنت خدا را بر کسی که دروغ می گوید . اما آیه شریفه فرموده است :«فنجعل لعنه الله علی الکاذبین پس قرار می دهیم لعنت خدا را بر کسانی که دروغ گو هستند» بنابر این تمام کسانی را که از طرف رسول خدا و از سمت نجرانیان در مباهله شرکت کردند را شمامل می شود .بنابر این تمام کسانی که در مباهله هستند خود شریک در ادعا هستند . یعنی کسانی که از طرف مسیحیت برای مباهله آمدند در ادعای تثلیث با اسقف اعظم تفاوتی ندارند . و کسانی که همراه پیامبر آمدند در ادعا ودعوت با رسول خدا شریک هستند .

این منقبتی بسیار عظیم برای کسانی است که همراه پیامبر در مباهله بودند . یعنی اهل بیت پیامبر حضرت صدیقه طاهره و امیر المومنین و امام حسن وامام حسین علیهم السلام کسانی هستند که در دعوت و ادعای پیامبر شریک هستند . ودر میان همه اصحاب و یاران پیامبر تنها این گروه در این مقام و مرتبه قرار دارند .

تنها حاضران در مباهله مقربان پیامبر هستند

توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است که رسول الله این افراد را صرفا برای نمونه ای از جامعه ایمانی به همراه خود نیاورده بود . که در این صورت همراه شدن این گروه باپیامبر فضیلتی نخواهد بود . برفرضی که بگوییم پیامبر این افراد را به خاطر نمونه ای از اشخاصی آورده بود که ایمان به خدا دارند دراین صورت پیامبر باید حداقل سه نفر را به عنوان  مصداق «ابنائنا» به همراه می آورد چرا که این لفظ جمع است و جمع بر سه نفر بیشتر اطلاق می شود . همین طور باید سه زن را به عنوان مصداق «نسائنا» همراه خود برای مباهله می آورد ولی پیامبر دو نفر را به عنوان فرند و یک تن را به عنوان مصداق «نسائنا » با خود همراه کرد . و این بدان معنا است که غیر از این اشخاص کسی دیگری مصداق این امر نبوده است . چرا که اگر زنان دیگری در مدینه از همسران پیامبر گرفته تا زنان دیگر مصداق «نسائنا» بودند پیامبر باید در مقام فرمانبرداری از دستور حضرت پروردگار ایشان را با خود همراه می کرد . بنابر این در مقام فرمانبرداری  و اطاعت از خداوند متعال تنها و تنها این اشخاص بودند که مصداق آیه شریفه بودند.

دعوی پیامبر قائم به شخص خودش و اهل بیتش می باشد

تذکر این نکته  برای درک این نکته ضروری است که در این قضیه تنها کسی که طرف مسیحیان نجران بوده است رسول الله می باشد نه افرادی که به رسول الله ایمان آوردند .چرا که گروه نجرانیان برای محاجه در رسالت پیامبر آمده بودند . و رسالت پیامبر مستند به وحی و قائم به شخص پیامبر اکرم بود بنابر این ایمان آورندگان و پیروان آن حضرت نقشی در این ادعا نداشتند . و مسیحیان نجران نیز کاری به باقی مومنین نداشتند . لذا در این آیه شریفه خطاب به خود پیامبر است «فان حاجوک من بعد جائک من العلم » یعنی طرف احتجاج تنها و تنها شخص پیامبر است به خلاف آیه بیست همین سوره که در محاجه پیامبر و تابعین پیامبر نیز نام برده می شوند.

بنابر این همراه آوردن این افراد به خاطر صرف داشتن ایمان  نمی تواند باشد بلکه ایشان در دعوا با پیامبر رحمت شریک بودند . اگر ایشان در دعوی و ادعا با پیامبر شریک نبودند دلیلی نداشت بر فرض درغگو بودن رسول خدا (الیاذ بالله ) ایشان مورد عذاب و نفرین واقع شوند . بنابر این دعوای پیامبر هم قائم به نفس خویش بوده است و هم قائم به افرادی که  باپیامبر همراه بودند . البته ناگفته نماند که شراکت داشتن ابسان در دعوای رسول خدا به معنای این نیست که آن چهار نفر مانند پیامبر دارای «نبوت» هستند . هر چند که از شئون نبوت و رسالت تبلیغ است . اما  الزاما هر کس که مامور به دعوت و تبلیغ شود «نبی » نیست. به بیانی دیگر می شود خداوند عده ای را مامور به تبلیغ و دعوت به دینش بکند اما ایشان نبی و یا رسول هم نباشند .

Image result for ‫محمد طرح کاشیکاری‬‎

 

امیر المومنین علیه السلام نفس پیامبر

بنابر آنچه که گذشت همراه آمدن اهل بیت علیهم السلام نشان از مقام بالای ایشان و شراکت ایشان در امر تبلیغ و دعوت رسول الله است و اوج این مطلب در این آیه شریفه زمانی است که از امیر المومنین تعبیر به نفس پیابمر می شود یعنی امیر المومنی علی علیه السلام جان پیامبر است . هر آنچه که از فضائل و مناقب و علم رسول الله دارد امیر المومنین علی علیه السلام نیز دارد به جز نبوت . چرا که سنت خداوند بر این قرار گرفته است ک نبوت به پیامبر خاتم ختم شود .

مباهله روشن کننده جریان هدایت

دقت در ایه نشان می دهد که قرآن کریم به دنبال نشان دادن جریان هدایت است . کسانی که می خواهند در مسیر هدایت قرار بگیرند به وسیله این آیه شریفه جبهه حق را به خوبی می شناسند . توجه به همین نکته کافی است که رجوع به «سقیفه» برای تعین زمام دار جامعه در حالی که اهل بیت پیامبر و نفس رسول الله در میان امت قرار دارند چه اندازه گمراهی و ضلالت است . گمراهی و ضلالتی بیش از مسیحیان نجران که قائل به تثلیث بودند . چرا که ایشان بادیدن اهل بیت رسالت از لجاجت دست برداشتند و حاضر به نوشتن معاهده شدند اما ایشان تنها سرکشی و طغیان از خود نشان دادند . سئوالی است که تا زمین و زمان بر پا است پایه های سقیفه را متزلزل می سازد :چگونه با وجود نفس پیامبر و اهل بیت پیامبر توانستید در سقیفه دور هم آیید و برای تعیین جانشین پیامبر جدل کنید ؟ مگر باوجود نفس پیامبر کسی می تواند به خاطر قومیت نژاد قبیله و یا هر چیز دیگر برای خود در حکومت سهم خواهی کند ؟ اگر غدیر خم هم نبود واگر صدها آیه و روایت و نقل تاریخی مبنی بر خلافت بلا فصل امیر المومنین نبود باز هم آیه مباهله حجت را تمام می کرد  و مهری بر ابطال امامان سقیفه می زد .

عجایب آیه مباهله

عجایب آیه مباهله در زمان نزول آیه واضح نشد . عجایب این آیه وقتی نمایان شد که پیامبر دار فانی را وداع گفت . چرا که اگر آیه مباهله را در کنار وقایع تاریخی پس از شهادت پیامبر قرار دهیم باید «تعجب نامه » ای با علامات سئوال بسیاری در برابر زمامدارن سقیفه تبار نوشت . شاید عجیب تر از گرد هم آیی سقیفه نبود زمانی که از تنها بانوی حاضر در مباهله برای ادعایش دباره فدک شاهد خواستند . بانویی که خداند او را اختیار کرده بود که دعای پیامبر را آمین بگوید . بانویی که شریک در دعوی و دعوت پیامبر بود.  او باید برای فدکی شاهد بیاورد که د رزمان حیات پدرش به دستور خداوند به تملیک او درآمده بود و پس از شهادت نبی مکرم اسلام در تصرف آن بانوی مکرمه بود .

جای تعجب بسیار دارد که مسلمانان ! ابناء پیامبر خویش را یا با زهر به شهادت رساندند یا در زمین تفتیده طف با زبان تشنه به خاک خون کشیدند.

هیچ گاه پیروان سقیفه نمی توانند این لکه ننگ را از دامن خود پاک کنند که ده ها سال مدعیان امت پیامبر، بر بالای منابر نفس پیامبر جان پیامبر را لعن کرده و دشنام دادند . همان کسی که قرار بود به آمین او نفرین ولعن پیامبر بر علیه نجرانیان مستجاب شود .

مباهله افتخار مکتب شیعه

آری ! مباهله صرفا شکست نصرانیت نیست . بلکه مباهله روشن نمودن مسیر جبهه حق است و ابطال جبهه باطل است . مباهله نشان می دهد که وجود رسول خدا در میان امتش به وسیله اهل بیتش استمرار دارد و هر کس که مدعی دین محمد مصطفی صلی الله و علیه و آله است نباید از خاندان او جدا شود . مباهله یعنی باید پیر امامان غدیر بود و مباهله یعنی  امامان سقیفه همواره بر خلاف قرآن تعیین شدند ،برخلاف قرآن خلافت کردند و برخلاف قرآن حیات داشتند و در حال مخالفت با قرآن دار فانی را وداع گفتند .

مباهله را نباید کوچک دید .  مباهله را اگر صرفا به دعوایی در یک جغرافیای مشخص بین رسول خدا و نجرانیان تعبیر کنیم ظلم بزرگی به مباهله و قرآن کردیم . چرا که قرآن حی است  و همانند خورشید جاری است و همیشه نشان گر مسیر درست جبهه حق می باشد.

مباهله سند حقانیت شیعه است و افتخاری برای مکتب تشیع می باشد . چرا که شیعه افتخار دارد همواره در طول تاریخ در کنار رسول خدا باقی مانده است و نفس پیامبر خدا را مقتدی قرار داده است . شیعه افتخار می کند که وجود مقدس رسول خدا صلی الله و علیه وآله را در عترت و اهل بیت معصوم او یافته است .

 

حامد صارم

درباره مدیر

پاسخی بگذارید