گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ بزرگترین مصیبت برای هر امتی از دست دادن هدایت گران خویش است. برخی از پیامبران الهی آنگاه که اجل ایشان فرا رسید دعوت حق را لبیک گفتند. بسیاری از پیامبران نیز توسط امت خویش، به شهادت رسیدند. از جمله میتوان یحیی را نام برد که به دستور زنی که ولادت ناپاک داشت به شهادت رسید. یا حضرت عیسی علیه السلام که قوم بنی اسرائیل اراده کشتن او را داشتند اما خداوند متعال اراده فرموده بود که حضرت عیسی کشته نشود و شخصی را که گمان میکردند که حضرت عیسی است را به دار آویختند. خداوند متعال یکی از ننگهای بنی اسرائیل را کشتن انبیاء الهی بیان میدارد و در باره ایشان میفرماید:«و یقتلون النبیین بغیر الحق» بنی اسرائیل به ناحق پیامبران بسیاری را به قتل رساند.
پیامبر چگونه دنیای فانی را وداع گفت؟
پیامبر اعظم اسلام، خاتم و سید انبیاء نیز أجلی محدود در این دنیا داشت و بنا به آیه شریفه قرآن کریم «کل نفس ذائقه الموت» هر نفسی طعم مرگ را خواهد چشید و پیامبر عظیم الشان اسلام نیز از این قاعده مستثنی نبود. اما پیامبر چگونه این دنیای فانی را وداع گفت؟ با توجه به اینکه در آستانه بدرود حیات، روزهایی را پیامبر در بستر بیماری قرار داشتند. آیا پیامبر دچار بیماری خاصی شده بودند؟ یا توطئه ای برای شهادت پیامبر در کار بود؟ در پاسخ به این سئوال اختلافی موجود است. برخی وفات پیامبر را ناشی از بیماریی خاص دانسته اند و برخی دیگر معلول سمی که به پیامبر خورانده شده است. و گفتهاند سمی که زن یهودیه در زمان جنگ خیبر آن سم را به ایشان خوراند. و جمعی دیگر کسانی را که سم را به پیامبر خوراندند را افراد دیگری میدانند.
قرآن قتل پیامبر را مفروض میدارد و احتمال آن را منتفی نمیداند و می فرماید:«أفإن مات او قتل …» اگر پیامبر (به صورت طبیعی)از دنیا برود و یا کشته شود … امام صادق علیه السلام فرمود:آن دوزن پیامبر را مسموم ساختند (1)
«زبان» عامل فتنه
قتل و کشتن در دنیا به دو صورت انجام میشود. هردو صورت به قتل رساندن، از گذشته تا کنون رایج بوده است. اما یک نوع از قتل معمولا مورد توجه عموم قرار میگیرد. برخی اوقات شخصی را به وسیله شمشیر به قتل میرسانند. و این قتلی است که بیشتر مورد دقت نظرقرار میگیرد. اما قتلی دیگر که به اندازه اولی خطرناک است و بلکه مهلک تر؛ قتلی است که به وسیله «زبان» اتفاق میافتد. در این قتل هرچند جسم شخص مورد نظر، هدف قرار نمیگیرد؛ اما شخصیت او و مقام و منزلت او مورد هجمه واقع میشود.
از این جهت است که در زیارات ائمه طاهرین علیهم السلام،این مهم مورد توجه بسیار قرار گرفته است و در زیارات ائمه مختلف، به این عبارت بر میخوریم:«قتل الله من قتلک بالأیدی و الألسن»(2) و این جمله با عبارت مختلفی در زیارات ائمه طاهرین وارد شده است . در برخی از این زیارات ضمیر جمع استفاده شده است «َ قَتَلَ اللَّهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ بِالْأَیْدِی وَ الْأَلْسُن»(3) یعنی خداوند بکشد امتی را که شما اهل بیت را بوسیله دست و زبان میکشد. جالب اینجا است که این عبارت در زیارت حضرت عباس علیه السلام نیز آمده است (4). حضرت عباس که شهادت او در کربلا بسیار مورد توجه محبین و اردادتمندان اهل بیت قرار گرفته است. و شهادت مظلومانه آن بزرگ بسیار معروف و مشهور است اما در زیارت نامه ایشان کسانی را که با زبان آن حضرت را به قتل رساندهاند یا به قتل میرسانند هم ردیف کسانی هستند که به وسیله شمشیر، علمدار کربلا را به شهادت رساندند.
قتل پیامبر به وسیله زبان
شهادت پیامبر به وسیله کدام یک صورت گرفت؟ قاتلین و یا متهمین این توطئه چه کسانی هستند؟ بحثی است که در جای خویش در خور تحقیق و بررسی میباشد. اما نکته بسیار مهم این است که پیامبر بارها توسط «زبان»ها به قتل رسید. آنگاه که در مکه آن اشرف مخلوقات را، شاعر و مجنون نامیدند. مشرکان که دل به بتهای دست ساخته خویش بسته بودند و به طفیلی بتها، دنیای پست خویش را میساختند. کسانی که پیامبر را با زبان به قتل رساندند محدود به مشرکین نبودند. سالها پس از اینکه مکه در مقابل پیامبر تسلیم شد و در شبه جزیره جنگهای مختلفی اتفاق افتاد و قبایل بسیاری اسلام را پذیرفتند باز هم جسارت به پیامبر اتفاق افتاد. در مدینه جایی که مرکز حکومت و قدرت پیامبر بود.
بیماری منجر به رحلت پیامبر
دردهه آخر ماه صفر پیامبر بیمار شد. و در بستر بیماری اسامه فرزند زید را به فرماندهی لشکری گماشت که به جنگ با روم شرقی برود. اسامه هجده ساله بود (5). و بزرگانی از مهاجر و انصار باید تحت فرماندهی آن حضرت قرار میگرفتند. رسول الله صلی الله علیه و آله دستور فرمود که در آن لشکر سران صحابه از مهاجر و انصار شرکت کنند (6). رسول مکرم اسلام تاکید فرمودند که کسی از نامبردگان از رفتن به آن لشکر تخلف نکند و فرمود:«لعن الله من تخلف عن جیش اسامه»(7)
بیماری پیامبر در روزهای آخر عمر ایشان وخیم شد. و حال پیامبر سنگین شد. خبر به لشکر اسامه رسید. عده ای از لشکر تخلف کردند و به مدینه بازگشتند. صبح آن روز دور پیامبر جمع شدند. پیامبر گرامی اسلام در آخرین روزهای عمر خویش چون تخلف ایشان را از لشکر اسامه دید دستور فرمود که برای او قلم و کاغذی بیاورند تا وصیت نامه ای بنویسد و فرمود:«…اکتب لکم کتابا لن تضلو بعده ابدا» چیزی برای شما بنویسم که بعد از آن ابدا گمراه نشوید.
اینجا نیز نه تنها دستور پیامبر انجام نشد بلکه جسارتی عظیم به مقام عظمای نبوت شد. در این هنگام برخی گفتند:«ان النبی غلبه الوجع و عندکم کتاب الله ؛ حسبنا کتاب الله» (8) یعنی بیماری بر پیامبر صلی الله علیه وآله غلبه کرده است –کنایه از این که نمیداند چه میگوید- و نزد شما کتاب خداست و کتاب خدا ما را بس است. دسته ای دیگر گفتند:دستور پیامبر صلی الله علیه و آله را انجام دهید.
آسمان باید خون گریه کند
پس از این گفت و گو و مجادله، برخی از حاضرین خواستند قلم و کاغذ بیاورند. اما دیگر پیامبر قبول نکرد و فرمود:«او بعد ماذا؟» آیا پس از چه؟!(10) پس از این سخن و اتهام پیامبر به هذیان گویی؟ پیامبر دیگر چیزی نمیتوانست بنویسد چرا که اگر قلم و کاغذ میآوردند و پیامبر وصیت نامه ای مینوشتند؛کسانی که وصیت نامه به ضرر ایشان بود میتوانستند چند نفر را بیاورند و شهادت دهند که پیامبر آن وصیت نامه را –العیاذ بالله –در حال هذیان نوشته است. پس از این ناسزا گویی بود که پیامبر فرمود:«قوموا عنی لا ینبغی عند نبی تنازع»(11) از نزد من برخیزید که در نزد من تنازع کردن شایسته نیست.
همانندی امت اسلام و بنی اسرائیل
آری اگر در قوم بنی اسرائیل در یک روز چندین پیامبر را با دستان خویش کشتند در اسلام نیز سرور پیامبران و اشرف همه اولیای الهی را در یک لحظه ترور شخصیت نمودند و با زبان کشتند.
کشتن با زبان اثری ماندگارتر دارد و اما در عین حال بسیار مخفی میباشد. آخرین روزهای عمر پیامبری که لحظه ای دست از هدایت انسانها بر نداشته است. و قرآن کریم او را حریص بر هدایت مردمان معرفی مینماید مهمترین پیام هدایت آن پیامبر میباشد. و جلوگیری از رساندن آن پیام بزرگترین ترور و قتل است.
پیامبر عظیم الشان اسلام، سکوت را اختیار نمودند؛ چرا که آنچه را که باید مینوشتند در غدیر بسیار مفصل فرموده بودند و بر آن از همگان عهد و پیمان گرفته بودند. و سکوت پیامبر باعث شد که پیمان شکنان غدیر قبل از وفات آن پیامبر برای همه تاریخ معلوم شود.
پس از شهادت پیامبر کسانی که هم پیمان با سقیفه شده بودند،خودرا به فراموشی زدند و غدیر را منکر شدند؛ خطاب به وصی و جانشین حقیقی پیامبر حضرت علی علیه السلام گفتند: که سن تو کم است و کسی که الان بر مسند حکومت نشسته است از تو مسن تر است!!
آری! رسول خدا اسامه هجده ساله را امیر بر لشکر نمود تا به همگی بفهماند که کم بودن سن دلیلی برای عدم خلافت نیست. و نوجوانی هجده ساله را بر کسانی که بعدها زمام حکومت را به دست گرفتند امیر نمود تا به همه بفهماند که در میدان شایستگی و قابلیت،همه مدعیان خلافت، از اسامه هجده ساله نالایق تر هستند. حتی برای امارت بر یک لشکر، چه برسد به خلافت و جانشینی پیامبر اسلام.
مصیبت فقدان از دست دادن پیامبر بسیار بزرگ و عظیم است. شهادت پیامبر بسیار جانسوز میباشد و بی شک برای امت اسلامی ضایعه ای بزرگ و جبران ناشدنی است. آنچنان که در ادعیه مختلف نیز به بزرگی این مصیبت اشاره شده است و در آن از نبودن پیامبر اسلام به محضر حضرت حق شکایت میکنیم:«اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا وَ…» (12) بار الها ما به تو شکایت میکنیم از نبودن پیامبرمان و …..
پی نوشت ها:
1- بحارالأنوار ج: 28 ص: 20
2- کاملالزیارات ص 194 الباب التاسع و السبعون
3- تهذیبالأحکام ج 6 ص 65 18- باب زیارته ع ….. ص: 54
4- مصباحالمتهجد ص 724 زیارة العباس علیه الرحمة
5- الاستیعاب،رقم 12
6- طبقات ابن سعد 2/190-192؛چاپ بیروت
7- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 6/52
8- صحیح بخاری، باب کتابه العلممن کتاب العلم 1/22
9- او خود معترف به این جسارت بود. سالها بعد در یک بحث طولانی با ابن عباس گفت:«پیامبر تصمیم داشت که، به هنگام بیماریش تصریح به نام او]علی بن ابیطالب [کندولی من نگذاشتم. تاریخ بغداد، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 3/97 و هم چنین المراجعات علامه شرف الدین
10- طبقات ابن سعد 2/242، چاپ بیروت
11- صحیح بخاری، باب کتابه العلممن کتاب العلم 1/22
12- تهذیبالأحکام ج 3 ص 110 دعاء أول یوم من شهر رمضان …