طرح شبهه:
آنچه در روایات ثابت است عدم اثبات سوزاندن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) توسط عمر (ل) و بسنده نمودن عمر (ل) به تهدید مصلحت آمیز، است.
در هیچ جاى روایات صحیح به سوزاندن خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها) تصریح نشده است و اگر تهدید محض بمثابه سوزاندن خانه حضرت زهرا محسوب مى شود؛ پس تهدیداتى که از رسول اکرم (ص) نقل شده است، باید به حقیقت حمل شود. چنانکه مىفرماید:
إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُحَرِّقَ قُرَیْشًا.
خداوند به من دستور داده تا قریش را بسوزانم.
النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ)، ج 4، ص 2197، ح2865، بَاب الصِّفَاتِ التی یُعْرَفُ بها فی الدُّنْیَا أَهْلُ الْجَنَّةِ وَأَهْلُ النَّارِ، کتاب الإیمان، بَاب بَیَانِ الْکَبَائِرِ وَأَکْبَرِهَا، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
عن أبی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال وَالَّذِی نَفْسِی بیده لقد هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ فَیُحْطَبَ ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلَاةِ فَیُؤَذَّنَ لها ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیَؤُمَّ الناس ثُمَّ أُخَالِفَ إلى رِجَالٍ فَأُحَرِّقَ علیهم بُیُوتَهُمْ وَالَّذِی نَفْسِی بیده لو یَعْلَمُ أَحَدُهُمْ أَنَّهُ یَجِدُ عَرْقًا سَمِینًا أو مِرْمَاتَیْنِ حَسَنَتَیْنِ لَشَهِدَ الْعِشَاءَ
قسم به ذاتى که جانم در دست اوست، قصد کردهام تا دستور به جمعآورى هیزم دهم سپس مؤذن را بگویم تا اذان دهد و شخصى را براى امامت مردم مقرر نمایم و خود به خانه متخلفان بروم و خانه هایشان را بر آنان آتش زنم.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 1، ص 231، 618، کتاب الْجَمَاعَةِ وَالْإِمَامَةِ، بَاب وُجُوبِ صَلَاةِ الْجَمَاعَةِ، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة – بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
اما هیچ عاقلى از روایات پیشین بر سوزاندن قریش و متخلفان از نماز جماعت توسط پیامبر اسلام (ص) استدلال نمى نماید، و مىداند که منظور پیامبر (ص) اهمیت دعوت به مسألهى توحید و نماز با جماعت بوده است؛ لذا تأکید و تصریح به سوزاندن خانهى حضرت زهرا (سلام الله علیها) توسط عمر فاروق به دور از انصاف و از روى تعصب است.
نقد و بررسی:
قیاس این دو تهدید با یکدیگر، قیاس مع الفارق است؛ چرا که بین تهدید به آتش زدن بیت فاطمه با تهدیدى که از رسول خدا درباره متخلفان از نماز جماعت نقل شده است، هیچ گونه شباهتى وجو ندارد؛ زیرا:
اولاً: این روایت در کتابهاى شما آمده است و شما باید به چیزى استدلال کنید که نزد ما حجت باشد؛
ثانیاً: نمىتوان مدلول آن را پذیرفت؛ چرا که از اخلاق نیک پیامبر بعید است که به خاطر یک عمل مستحبى و نه واجب، مردم را تهدید به آتش زدن نماید. هنگامى که خداوند چنین تهدیدى نکرده است، آیا پیامبر مىتواند مردم را فقط به خاطر عدم شرکت در نماز جماعت تهدید به آتش زدن نماید؟ استحباب عمل با تهدید به آتش زدن در تضاد و با اصل شریعت سازگارى ندارد.
ثالثاً: طبق نقل طبرى و ابن أبى شیبه، عمر قسم مىخورد که اگر اجتماع کنندگان در خانه امیرمؤمنان علیه السلام براى بیعت با ابوبکر بیرون نیایند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید و حضرت زهرا سلام الله علیها نیز سخن عمر را براى امیرمؤمنان علیه السلام و زبیر یادآور شده و به خداوند سوگند مىخورد که عمر به قسم خود وفا خواهد کرد:
وَایْمُ اللَّهِ مَا ذَاکَ بِمَانِعِیَّ إِنِ اجْتَمَعَ هؤُلاَءِ النَّفَرُ عِنْدَکِ أَنْ آمُرَ بِهِمْ أَنْ یُحْرَقَ عَلیْهِمُ الْبَیتُُ، قَالَ فَلَمَّا خَرَجَ عُمَرُ جَاؤُوهَا فَقَالَتْ: تَعْلَمُونَ أَنَّ عُمَرَ قَدْ جَاءَنِی وَقَدْ حَلَفَ بِاللَّهِ لَئِنْ عُدْتُمْ لَیَحْرِقَنَّ عَلَیکُمُ الْبَیْتَ، وَایْمُ اللَّهِ لَیُمْضِیَنَّ مَا حَلَفَ عَلَیْهِ.
به خدا سوگند، گردآمدن این افراد در خانه تو مانع از آتش زدن خانه نخواهد شد. هنگامى که عمر رفت، علی (ع) و زبیر به خانه بازگشتند، دخت گرامى پیامبر به علی و زبیر گفت: عمر نزد من آمد و سوگند یاد کرد که اگر اجتماع شما تکرار شود، خانه را بر شماها بسوزاند، به خدا سوگند! آنچه را که قسم خورده است انجام مىدهد!.
إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 7، ص 432، ح37045، کتاب المغازی، باب ما جاء فی خلافة ابی بکر وسیرته فی الرده، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد – الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ.
و از طرف دیگر این مطلب قطعى است که امیرمؤمنان علیه السلام به تهدیدهاى عمر توجهى نکرد و حاضر به بیعت نشد.
محمد بن اسماعیل بخارى مىنویسد:
فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَکْرٍ فِى ذَلِکَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُکَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّیَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ، صلى الله علیه وسلم، سِتَّةَ أَشْهُرٍ… وَلَمْ یَکُنْ یُبَایِعُ تِلْکَ الأَشْهُر.
حضرت فاطمه سلام الله علیها بر ابوبکر غضب نمود، با وى قهر کرد و با او سخنى نگفت تا از دنیا رفت، آن حضرت پس از پیامبر (ص) شش ماه زندگى کرد… و علی (ع) در این شش ماه با ابوبکر بیعت نکرد.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح 3998، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة – بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 – 1987.
النیسابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری (متوفای261هـ)، صحیح مسلم، ج 3، ص 1380، ح 1759، کتاب الجهاد والسیر، باب قول النبی لانورث، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.
بنابراین سوگند عمر که اگر بیعت نکنید خانه را به آتش خواهم کشید موضوعى قطعى و یقینى است و از طرفى امیرمؤمنان علیه السلام براى بیعت حاضر نشد؛ پس عمر تهدید خود را عملى کرده و خانه را به آتش کشیده است.
شاهد دیگر این مطلب، روایتى است که بلاذرى در همین باره نقل مىکند:
فلم یبایع، فجاء عمر و معه فتیلة. فتلقته فاطمة علی الباب فقالت فاطمة: یابن الخطاب! أتراک محرّقا علیّ بابی؟! قال: نعم.
چون علی علیه السلام با ابوبکر بیعت نکرد، عمر با شعله آتش به طرف خانه فاطمه (علیها السلام) رفت. فاطمه (علیها السلام) پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر خطّاب! آیا تو مىخواهى خانه مرا آتش بزنى؟ عمر پاسخ داد: آرى!.
البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1، ص 252.
رابعاً: همان طور که گذشت، سوگند یاد کردن عمر که خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید، قطعى است، وچون قسم خورده است، یا مدلول قسم را عملى کرده که حرف شیعه ثابت است و یا عملى نکرده؛ پس لازم بود کفاره حنث قسم بپردازد، آیا شما دلیلى و لو یک روایت ضعیف پیدا مىکنید که عمر کفاره شکستن قسم را پرداخته باشد؟
خامساً: ما مى گوئیم عمر تهدیدش را عملى کرد؛ زیرا ابوبکر که دستور آتش زدن و حمله کردن به خانه وحى را داده بود، در آخر عمرش سخت پشیمان شده بود.
قال أبو بکر رضى الله تعالى عنه: أجل إنی لا آسى على شئ من الدنیا إلاّ على ثلاث فعلتهن وددت أنّى ترکتهن وثلاث ترکتهن وددت أنى فعلتهن وثلاث وددت أنى سألت عنهن رسول الله صلى الله علیه وسلم فأما الثلاث اللاتی وددت أنى ترکتهن فوددت أنى لم أکشف بیت فاطمة عن شئ وإن کانوا قد غلقوه على الحرب….
من به چیزى در دنیا تأسف نمىخورم، مگر بر سه چیز که انجام دادم و سه چیزى که انجام ندادم و سه چیزى که کاش از رسول خدا (ص) مىپرسیدم: دوست داشتم خانه فاطمه را هتک حرمت نمىکردم هر چند براى جنگ بسته شده شود….
الطبری، محمد بن جریر (متوفای 310هـ)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 353، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3، ص 118، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ – 1987م.
مسعودى شافعى در کتاب اثبات الوصیه تصریح مىکند که عمر خانه را به آتش کشیده است:
فهجموا علیه و أحرقوا بابه و استخرجواه منه کرهاً وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.
… پس قصد خانه علی کردند و بر او هجوم آوردند و خانهاش را آتش زدند و او را به زور از خانه بیرون آوردند، سرور زنان (فاطمه) را بین دیوار ودر فشار دادند تا فرزندش محسن را سقط کرد.
المسعودی، أبو الحسن على بن الحسین بن على (متوفاى346هـ)، اثبات الوصیه، ص 143.
تاج الدین سبکى نام مسعودى را در زمره عالمان شافعى آورده و او را مورخ، صاحب فتوا و علامه مىداند:
على بن الحسین بن على المسعودى صاحب التواریخ کتاب مروج الذهب فى أخبار الدنیا وکتاب ذخائر العلوم وکتاب الاستذکار لما مر من الأعصار وکتاب التاریخ فى أخبار الأمم وکتاب أخبار الخوارج وکتاب المقالات فى أصول الدیانات وکتاب الرسائل وغیر ذلک. قیل إنه من ذریة عبد الله بن مسعود رضى الله عنه أصله من بغداد وأقام بها زمانا وبمصر أکثر وکان أخباریا مفتیا علامة صاحب ملح وغرائب.
علی بن الحسین مسعودی، صاحب کتابهاى تاریخى مروج الذهب… و دیگر کتابها است. گفته شده که او از فرزندان عبد الله بن مسعود بوده است، اصالتاً اهل بغداد و زمانى در آن جا و بیشتر در مصر ساکن بوده، او اخباری، داراى فتوا، دانشمند و… بود.
السبکی، تاج الدین بن علی بن عبد الکافی (متوفای771هـ)، طبقات الشافعیة الکبرى، ج 3، ص 456، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع – 1413هـ، الطبعة: الثانیة.
سادساً: اگر فقط تهدید کرده هم باشد، همین تهدید نیز به تنهایى مىتواند مشروعیت خلافت خلفا را زیر سؤال ببرد؛ چرا که ثابت مىکند حضرت زهرا، امیر مؤمنان علیهما السلام و اصحاب آن حضرت با خلافت ابوبکر مخالف بودهاند و این مسأله افسانه اجماع بیعت با ابوبکر را زیر سؤال مىبرد.
نتیجه:
با توجه به تصمیم قطعى خلیفه دوم و سوگندهایى که یاد کرده، و از طرف دیگر با توجه به مدارکى که در کتابهاى اهل سنت یافت مىشود، عمر بن الخطاب فقط به تهدید کردن بسنده نکرده؛ بلکه آن را عملى نیز کرده است.
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)