کربلا، طلوع سرخ غدیر بود / در رثای “سلیمان کربلا”/۷- «نسیم» در یادداشتی ضمن تحلیل تاثیر وقایع غصب خلافت امیرالمومنین(ع) بر فاجعه کربلا، به نقش شهادت علی اصغر(ع) در این ماجرا میپردازد
گروه فرهنگی «نسیم»، حامد صارم- برهان و دلیل ابزاری است که اموری را که ذهن و عقل انسان به طور واضح نمی بیند را اشکار بنماید . برخی امور هر چند که واقعیت هستند و حقیقت دارند اما در خفا هستند و چیزی که آن ها را آشکار می کند بینه و حجت است . مخفی بودن حقایق باعث می شود که انسان ها برخی اوقات باطل را حقیقت بپندارند و بی راهه را راه تصور بنمایند . از این رو خداوند متعال برای انسان عقل قرار داده است و از او خواسته است که بی راهه نرود ؛ بی راهه ها از راه ها با نور عقل و منطق و برهان آشکار می شوند.
در این میان اموری هستند که در اوج آشکاری و روشنایی می باشند . آشکاری آنها به گونه ای است که نه تنهابرای یافتن آیشان نیاز به برهان و بینه نیست بلکه عقل با اولین برخورد و تصور آن ها را می یابد و درک می کند . روشنی این امر به حدی است که عقل برای استدلال و برهان آوردن برای یافتن حقایق مخفی تر به این امور آشکار و بین تکیه می کند .
عدل و ظلم از امور روشن و آشکار هستند . همه انسان ها با هر دین و آیینی عدل را امری پسندیده و ضروری می دانند و ظلم را زشت و ناپسند و کریه معرفی می کنند . برای درک خوب بودن عدل و نازیبا بودن ظلم نیازی به دلیل و منطق و برهان نیست . بلکه این از چنان بداهتی برخوردار است که هیچ انسان عاقلی در آن تردید نمی کند و اگر کسی برای ممدوح بودن عدل و زشت بودن ظلم طلب دلیل کند در عاقل بودن او شک می کنند .چرا که این مطلب امری بسیار بدیهی و روشن است .
تلاش ظالمین برای عادل نشان دادن خود
ظالمینی که در جوامع بشری مشغول به ظلم و ستم هستند هزینه های بسیاری می کنند که خود را عادل نشان دهند و هیچ گاه حاضر نیستند که خویشتن را به وصف ظالم توصیف نمایند و این نشان از بداهت این مفهوم و روشن بودن قبیح بودن ظلم است .
اهل ظلم به وسیله مکر و نیرنگ در مصادیق ظلم و عدل تشکیک می کنند و امری را که مصداق قطعی ظلم است را عدل نشان می دهند . در این میان هر چند نمی توانند اصل مذموم بودن ظلم را قبول نکنند اما تلاش می کنند که ظلم خویش را به گونه ای توجیه و تقریر بنمایند که مصداق عدل و عین درستی شود. اینجاست که نیاز به بررسی و توجه بیشتر دارد .
کربلا در بردارنده حادثه ای است که هم امویان درباره آن سخن گفته اند و هم غدیریون. امویان بسیار تلاش کرده اند و تلاش می کنند که کربلا را طوری بیان و ترسیم کنند که نتیجه آن ظلم زمام داران سقیفه تبار نباشد . در این راه گونه های مختلف توجیه و فرار را انجام می دهند . گاهی می گویند خود شیعیان اباعبد الله را به کربلا خواندند و خود ایشان او را به شهادت رساندند و در این بین بی گناه ترین شخص نسبت به خون امام حسین علیه السلام یزیدیان سقیفه تبار هستند . باری می گویند کسانی که امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند از آنجا که صحابی بودند و صحابی نیز مجتهد هستند ! و عادل! در کشتن اباعبد الله اجتهاد! نمودند لذا از کربلا ظلم بنی امیه نیست . بار دیگر می گویند که در واقعه کربلا کسی که مورد ظلم واقع شد یزید بن معاویه بوده است و کسی که ظلم نمود حسین بن علی علیهما السلام است ! زیرا او بر خلیفه و حاکم وقت خویش خروج کرد . و حاکم اگر چه فاسق و جائر باشد خروج بر او حرام است . به هر حال چون می دانند کسی که ظالم باشد مورد ذم و تشنیع قرار می گیرد و بی شک ظالم نمی تواند در جبهه حق باشد تلاش می کنند تا به گونه ای در کربلا تصرف بنمایند که در نتیجه آن امویان و سقیفه اییان از مصادیق ظالمین قرار نگیرند که در غیر این صورت مصداق ملعونین قرآن خواهند بود چرا که طبق نص صریح قرآن خداوند ظالمین را هدایت نخواهد کرد . اگر چنین باشد که خداوند ظالمین را هدایت نمی کند که حقیقتا هم این چنین است پس چگونه سقیفه اییانی که در کربلا به اهل بیت پیامبر ظلم کردند خود را هدایت گر و خلیفه پیامبر می خوانند ؟ از این رو کربلا با ید به گونه ای توصیف و تبیین شود که سقیفه اییان از کربلا رو سفید بیرون بیایند .
کربلا آنچنان باطل بودن سقیفه را بدیهی نموده است که دیگر برای کسی که فطرتش را اسیر شهوات ننموده و عقل خویش را در بند نکرده است جای شک و تاملی باقی نمی گذارد .
جنایت فرهنگی امویان
امویان چنان فضا را آلوده و سیاه نمودند که «سنت » را همان سیره بنی امیه معرفی نمودند .گویی پیامبر هر آنچه که از دین و اسلام گفته بود همان بود که بنی امیه اجرا می کرد . واین توهم را درست کرده بود که همراهی با پیامبر بدون تبعیت از بنی امیه ممکن نیست . بنی امیه نفاقی پیچیده داشت . نفاق او به صرف طمع قدرت خلاصه نمی شد و ایشان صرفا به خاطر کسب قدرت در پوشش اسلام قرار نگرفتند . خواست ایشان بسیار فراتر از قدرت طلبی بود. امویان با اصل توحید مخالفت داشتند لکن در مخالفتاشان با تو حید تبلیغ شرک ننمودند بلکه معلمان توحید را از جامعه حذف کردند. تلاش ایشان بر این بود که شرک را در قالب مکتب توحیدی اسلام نهادینه کنند . برای این منظور قدرت مالی و نظامی خویش را معطوف کردند به اینکه خود را وارثان حقیقی قرآن نشان دهند. سابقه ایشان در جنگ های مختلف با امیر المومنین همین را نشان می دهد هر گاه امویان مستقیم با امیر المومنین در جنگ شدند قرآن سر نیزه زدند و کاری کردند که ساده لوحان امویان را متدین به قرآن تصور نمودند . در هنگام جنگ نیابتی با امیر المومنین نیز همسر پیامبر را بر خلاف دستور قرآن بر شتری نشاندند و این بار نیز کوته فکران توهم نمودند که در مقابل پیامبر ایستادند و نمی توان با همسر پیامبر جنگید . در فتنه ای دیگری نیز آیه ای از کلام خدا را بهانه جنگ ساختند و فتنه خوارج را بر اساس شعار «حسبنا کتاب الله » که شعار سقیفه اییان و بنی امیه بودند به راه انداختند . و نتیجه این جنگ ها کشته شدن هزاران هزار نفر از مسلمانان شد. نتیجه این انحراف و کشتار انکار واقعه ای به نام «غدیر» بود. واقعه ای که در آن حق به طوری و اضح و آشکار گشت که ابلیس به ناله در آمد و یاس و جودش را فراگرفت . اما کودتا گران صحیفه و سقیفه پس از کودتا بر علیه غدیر تخریب فرهنگی جامعه اسلامی را به گونه ای مدیریت نمودند که رفته رفته غدیر رو به افول گذاشت .
کربلا طلوع سرخ غدیر
کربلا طلوع سرخ غدیر بود .کربلا بار دیگر در فضای تاریک امویان غدیر را فریاد زد . و سکوت سنگین کتمان سقیفه را شکست و سید الشهدا ء یزید و معاویه و سلف این دو ظالم را فاقد مشروعیت خواند . در کربلا از لحظه ورود اباعبد الله علیه السلام شروع به احتجاج و مناشده نمود . حتی رجز های او و یارانش غدیر را بازگو نمودند. و بر حقانیت غدیر و امیر المومنین علیه السلام آنچنان پافشاری نمودند که خورشید غدیر همراه با بالا رفتن سر شهدا کربلا طلوعی سرخ نمود .
شهدای کربلا هر کدام جلوه ای ویژه دارند . در میان شهدای کربلا طفل شیرخوار اباعبد الله ویژگی خاص دارد .شهادت طفل شیرخوار اباعبد الله به گونه ای حق را بد یهی نمود که دیگر نیازی به استدلال نیست . شهادت طفل شیرخوار سید الشهدا در روز عاشورا از بزرگ ترین فجایع جبهه کفر و شرک است . شهادت مظلومانه او، کربلا را امری بدیهی نمود . بداهتی که برای فهم و درک ان عقل نیاز به استدلال و برهان ندارد . خون گلوی شیرخواره سید الشهدا حقانیت پدرش را به گونه ای بین و آشکار نمود که دیگر فقط توجه عقل لازم است و ذره ای انصاف و قدری وجدان بیدار .
جنایتی که قابل توجیه نیست
چرا که کشتن کودک تشنه لب را چگونه می توان توجیه نمود که مصداق ظلم نباشد ؟ آیا می توان باور نمود که کودکی شیرخوار در کنار بزرگ ترین رودهای دنیا از فرط تشنگی به تلظی افتاده است ؟ چگونه عقل ، فطرت ،وجدان ، انصاف و آدمیت قبول می کند که طفلی را که از فرط تشنگی به حالت اغما افتاده است را با تیر سه شعبه هدف قرار دهند ؟ هدف قرار دادنی که کاملا آگاهانه و هوشمندانه بود. کافری که تیر را به سوی شیر خواره انداخت در حالی که در دامان پدرش قرار داشت می توانست همان تیر را به امام حسین علیه السلام بزند اما چرا تیر را بر گلوی شیر خواره نشاند؟ واضح است که تعمدا کودکی را با تیر ذبح نمودند .
لازم نیست کسی غدیر را بشناسد تا بفهمد که سید الشهدا علیه السلام در جبهه حق است . هر بیننده عاقلی به کربلا نگاه کند بی شک خواهد دانست که قاتلان کودکی تشنه که از فرط تشنگی در آستانه مرگ قرار گرفته است را با تیر سه شعبه پاسخ می دهند انسان های رذل و مصداق قطعی ظلم هستند .
بسیار مهم است که سید الشهدا از ایشان آب طلب ننمود بلکه فرمود کودک را از من بگیرید و سیراب کنید . کودک را از من بگیرید و خودتان به او آب دهید تا مطمئن باشید که قطره ای از آن آب به من نمی رسد .اما پاسخ سید الشهدا را نداند جز باتیری سه شعبه . تیری که شیرخوار اباعبد الله را در دستان پدرش ذبح نمود .
خون علی اصغر، شیرخوار اباعبد الله مظلومیت سید الشهدا را به همه تاریخ نشان داد . و ظالم به شیر خوار اباعبد الله و سید الشهدا چه کسی بود جز کسانی که بر علیه غدیر کودتا کردند و قرآن کریم صریح فرمود ه است که« وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین» خداوند ظالمین را هدایت نمی کند . شهادت علی اصغر علیه السلام ظالمین را رسوا نمود .و حال این سئوال را شیره خواره اباعبد الله در همه تاریخ از هم عاقلان دارد که چگونه می توان ظالمین سقیفه را که اساس ظلم را گذاشتند هدایت گر نامید ؟
به نقل از :
http://nasimonline.ir/detail/News/1033385/162