چکیده:
این مقاله به تحلیل و تطبیق مفاهیم کلیدی در احادیث مرتبط با جانشینی حضرت علی (علیه السلام) از دیدگاه روششناسی میر حامد حسین پرداخته است. با استفاده از اصول تفسیری و حدیثی ایشان، مقاله به بررسی دقیق دلالتهای حدیث منزلت و حدیث غدیر میپردازد و تأکید دارد که چگونه این احادیث با روش شناسی میر حامد حسین، بهویژه در استفاده از قواعد «حمل بر معنی» و «حدیث بعضی را بعضی دیگر تفسیر میکند»، باید فهم و تفسیر شوند. نکته برجسته این پژوهش تأکید بر روششناسی میر حامد حسین در تحلیل دلالتهای حدیثی و تفسیری است که موجب روشن شدن ابعاد عمیقتر جایگاه حضرت علی (علیه السلام) در تاریخ اسلام میشود.
در ابتدا، با استناد به قاعده «حمل بر معنی»، اختلافات ظاهری بین سخنان پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) در مورد جانشینی حضرت علی (علیه السلام) و همتایان تاریخی ایشان نظیر هارون نسبت به موسی (علیه السلام) تحلیل میشود. این قاعده نشان میدهد که تنها مسئله نبوت بین حضرت علی (علیه السلام) و هارون تفاوت دارد، در حالی که سایر وجوه مشابه همچون برادری، وزارت و جانشینی مشترک هستند.
همچنین، با استفاده از اصول حدیثشناسی و استناد به کتاب «الأشباه و النظائر» سیوطی، مثالهایی از حمل عبارات بر معانی مجازی و عمیقتر آورده میشود. این شواهد، دلالت بر این دارند که جملات خاصی در احادیث نبوی ممکن است نیازمند تفسیری متفاوت از معنای ظاهری باشند تا هدف پیامبر اسلام در رساندن مفاهیم بهتری روشنتر شود.
در ادامه، قاعده «حدیث بعضی را بعضی دیگر تفسیر میکند» برای فهم دقیقتر معانی حدیث غدیر و دیگر احادیث مربوطه بهکار گرفته میشود. با این روششناسی، نویسنده از یک سو معنای دقیقتر و شفافتری از واژهها و جملات را استخراج کرده و از سوی دیگر، مفهوم ولایت و جانشینی حضرت علی (علیه السلام) را در بستر احادیث معتبر توضیح میدهد.
در نهایت، این مقاله با اشاره به قاعده «لزوم حمل لفظ مشترک در صورت فقد مخصص بر همه معانی آن»، به بررسی حدیث «إن علیاً مني و أنا من عليّ و هو ولي كل مؤمن من بعدي» پرداخته و بر تمامی معانی واژه «ولی» تأکید دارد. این تحلیل نشان میدهد که واژه «ولی» در این حدیث باید به معنای «اولویت در تصرف» و دیگر معانی آن حمل شود تا دلالت دقیقتری از ولایت حضرت علی (علیه السلام) در برابر سایر مؤمنین ارائه دهد.
این پژوهش بهطور علمی و مستند، نکات تفسیری و حدیثشناسی را در قالب قواعد اصولی مورد بررسی قرار میدهد و بهمنظور دستیابی به فهم عمیقتر از جایگاه علمی و دینی حضرت علی (علیه السلام) در تاریخ اسلام، توجه به جزئیات و تطبیقهای مختلف را ضروری میداند.
استدلال به حدیث: بررسی صدور، اعتبار و دلالت
برای استدلال به حدیث در هر موضوعی، علاوه بر تحقیق دربارهی صدور و اثبات اعتبار حدیث، باید دلالت حدیث نیز مورد بررسی قرار گیرد. دلالت به معنای آن چیزی است که بر اساس قواعد لغت، ادبیات و قرائن مختلف از نصوص فهمیده میشود. برخی از نصوص مورد استناد، مانند آیات قرآن، مورد اتفاق تمام فرقههای اسلامی هستند. همچنین، بسیاری از نصوص به دلیل تواتر یا همراه بودن با قرائن قطعی، قطعیالصدور محسوب میشوند. با این حال، قطعیت در صدور حدیث، محقق را از بررسی دلالت آن بینیاز نمیکند.
ضرورت بررسی دلالت: چرا دلالت حدیث مهم است؟
ضرورت این بحث زمانی آشکار میشود که همه به قطعی بودن حدیث اذعان دارند، اما در دلالت آن اختلاف نظر وجود دارد. در چنین مواردی، فهمهای متفاوتی از عبارات ارائه میشود که گاهی با یکدیگر در تضاد هستند. این تعارض در فهمها ممکن است نص را از صلاحیت استدلال خارج کند. مرحوم سید میر حامد حسین هندی، پس از بررسی سند و اثبات تواتر نصوص، به تحلیل دلالتهای احادیث میپردازد. در ادامه، روش ایشان در بررسی دلالتها را بررسی میکنیم.
روش مرحوم میر حامد حسین در استدلال به نصوص
مرحوم میر حامد حسین در استدلال به نصوص، به قواعد تحقیق و مناظره پایبند بوده است. خطوط کلی روش ایشان در بررسی دلالتها به شرح زیر است:
استدلال به اخبار اهل سنت و نه اخبار شیعه
این یکی از قواعد تحقیق — و حتی مهمترین آنها — است. بنابراین، سید در تمامی تحقیقات خود به این قاعده پایبند است. او حتی در سیره و حوادث تاریخی نیز به اخبار اهل سنت استناد میکند. این موضوع برای کسی که حتی یک بار از ابتدا تا انتها به این کتاب نگاهی بیندازد، کاملاً آشکار است و نیازی به طولانیکردن بحث نیست.
مراجعه مستقیم به کتابهای اهل سنت
او با این حال، اخبار اهل سنت را از طریق کتابهای شیعه نقل نمیکند، بلکه آنها را مستقیماً از کتابهای اهل سنت نقل میکند — مگر در موارد نادر —. برای مثال، او نمیگوید: «مرتضی از احمد در مسندش نقل کرده است که…»، بلکه به خود مسند احمد مراجعه میکند یا خبر را از یک یا چند نفر از اهل سنت نقل میکند.
استدلال به منابع و قواعد مورد قبول طرف مقابل
این روش با استفاده از منابع و اصول معتبر، اختلافات و درگیریها را کاهش میدهد. با ایجاد اعتماد، کاهش مقاومت روانی و تقویت منطق، به مخاطبین کمک میکند تا تصمیمهای درستتری بگیرند. با این رویکرد، بحث از حالت تقابل خارج شده و به سمت گفتوگوی سازنده و عادلانه پیش میرود. نتیجهی این روش، کاهش تنشها و رسیدن به درک واقعیت، به دور از تعصبها است. این روش نشاندهندهی تسلط مرحوم میر حامد بر موضوع است و باعث میشود استدلالها از هرگونه مغالطهای به دور باشند.
استناد به کتابهای معتبر اهل سنت
او از هر کتابی در زمینه اخبار و احادیث نقل نمیکند و به آن اعتماد نمیکند، بلکه بیشتر نقلها و اعتمادش بر مهمترین و مشهورترین کتابهای اهل سنت در حدیث است. برخی از این کتابها عبارتند از:
الصحاح الستة و شروح آنها، الموطأ و شروح آن. الجمع بین الصحیحین. الجمع بین الصحاح الستة. معاجم الطبرانی.
المستدرک علی الصحیحین. و … .
این موارد مربوط به اخبار و احادیث بود. اما در مورد علوم دیگر، او به کتابهای اهل سنت در هر علم و فنی مراجعه میکند. برای مثال، در تفسیر به امثال این کتابها مراجعه میکند: تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر دمشقی. تفسیر جلالین.
در زمینهی سیره و فضائل اهل بیت، برای نمونه به این کتابها مراجعه میکند: السیرة النبویة المعروفة بسیرة ابن هشام.
إنسان العیون لنور الدین الحلبی. السیرة النبویة لأحمد زینی دحلان.
در زمینهی لغت، به این کتابها ی زیادی از جمله موارد زیرمراجعه میکند:
المبسوط لشمس الدین السرخسی. بدائع الصنائع للکاشانی. الهدایة و شروح آن.
در اصول فقه، به این کتابها مراجعه میکند:
المختصر لابن الحاجب و شروح آن. الأصول للسرخسی. الأصول للبزودی و شروح آن.
در شناخت احادیث جعلی (موضوعه)، مشهور و متواتر از غیر آنها، به این منابع مراجعه میشود:
الموضوعات لابن الجوزی. اللئالی المصنوعة للسیوطی. التعقبات علی الموضوعات للسیوطی.
در شناخت راویان ضعیف، جعلیساز (وضّاعین) و مدلّسین (کسانی که در سند حدیث دستکاری میکنند)، به این منابع مراجعه میشود:
الضعفاء و المتروکین للبخاری. الضعفاء و المتروکین للنسائی. کشف الأحوال فی الرجال لعبد الوهاب المدراسی.
در زمینهی درایه (علم بررسی و تحلیل احادیث) و قواعد تحدیث (قواعد نقل و روایت حدیث)، به این منابع مراجعه میشود:
علوم الحدیث لابن الصلاح. التقیید و الإیضاح للزین العراقی. التقریب للنووی.
در زمینهی علم کلام (الهیات و مباحث اعتقادی)، به این منابع مراجعه میشود:
شرح المقاصد للتفتازانی. شرح المواقف للجرجانی. شرح التجريد للقوشچی.
در زمینهی تراجم العلماء (زندگینامهها و شرح حال علماء)، به این منابع مراجعه میشود:
اتحاف الوری بأخبار أم القری لابن فهد المکی. أخبار الأخیار لعبد الحق الدهلوی. أخبار أصبهان لأبی نعیم الحافظ.
در زمینهی غریب الحدیث (واژههای دشوار و نادر در احادیث) و علوم عربی (علوم مرتبط با زبان عربی)، به این منابع مراجعه میشود:
النهایة لابن الأثیر. الفائق للزمخشری. مجمع البحار للفتنی.
و به همین ترتیب، در کتابهای اخلاق، تصوف، سلوک، و حتی در کتابهای محاضرات، طنزها، داستانها و ادبیات، در همهی این موارد به کتابهای اهل سنت مراجعه میکند.
تأکید بر اعتبار منابع: روشهای مرحوم میر حامد حسین
در بسیاری از موارد، او بر اعتبار کتابی که از آن نقل میکند یا به آن استشهاد میکند تأکید مینماید. روش او در این زمینه به شرح زیر است:
1. ذکر سخن کاشف الظنون:
با این روش، نام کتاب و نام مؤلف آن و صحت انتساب کتاب به مؤلفش را اثبات میکند.
کتاب «کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون»اثر حاجی خلیفه، یکی از مهمترین منابع کتابشناسی اسلامی است. روش حاجی خلیفه در این کتاب برای اثبات نام کتاب، نام مؤلف و صحت انتساب کتاب به مؤلف، به شرح زیر است:
۱. ارجاع به منابع معتبر: استفاده از منابع تاریخی و کتابشناسی قدیمی برای تأیید اطلاعات.
۲. ذکر شواهد و قرائن: ارائه شواهد مانند نقل قولها و اسناد تاریخی برای اثبات انتساب کتاب.
۳. بررسی سند و راویان: تحلیل سند و راویان در صورت وجود، برای تأیید صحت کتاب.
۴. تطبیق با آثار دیگر مؤلف: مقایسه محتوا و سبک کتاب با دیگر آثار مؤلف برای تأیید انتساب.
۵. ذکر نظرات علمای دیگر: استفاده از نظرات علمای دیگر به عنوان شاهد برای تأیید یا رد انتساب.
2. ذکر روایت علماء از کتاب در کتابهای اجازات و اسناد:
این کار اعتبار کتاب را از طریق نقل قولهای علماء دیگر تأیید میکند.
3. ذکر کسانی که از کتاب نقل کردهاند و به آن اعتماد نمودهاند:
این روش نشان میدهد که کتاب مورد اعتماد بزرگان بوده است.
4. ذکر کسانی که کتاب را از منابع خود قرار دادهاند و در مقدمه کتاب خود به آن تصریح کردهاند:
این کار نشاندهندهی استفاده گسترده از کتاب در میان علماء است.
5. مقدمه کتاب:
در مقدمه کتاب، مؤلف تعهد میکند که از کتابهای معتبر نقل کرده و اخبار مورد اعتماد را آورده است.
تأثیر این روش در مناظره و تحقیق
علاوه بر اینکه تأثیر این روش در رسیدن به هدف و کفایت در مناظره پنهان نیست، نویسنده با تأکید بر اعتبار کتابها و منابع از دیدگاه مخالفین، نشان میدهد که به امانتداری علمی، صداقت و تعهد به حقیقتیابی پایبند است. او با ذکر دقیق منابع و پرهیز از تحریف، مسئولیتپذیری در قبال حقیقت را رعایت میکند. همچنین، با ایجاد فضای منصفانه، انصاف و عدالت در بحث را تقویت میکند. این روشها نه تنها اعتبار استدلالها را افزایش میدهند، بلکه به پیشرفت علمی و اجتماعی کمک میکنند. این رویکرد، الگویی اخلاقی برای هر محقق است.
پاسخ مرحوم میر حامد حسین به ادعاهای متعصبان
برخی متعصبان اهل سنت، از روی جهل یا تجاهل، گفتند که استدلال به کتب مخالفین دلیلی بر این است که شیعه کتاب، روایت و علمایی ندارد و در هر چه ادعا میکند، محتاج اهل سنت است. ابن روزبهان در رد بر علامه حلی گفت:
«عجب از این مرد است که هیچ حدیثی را جز از جماعت اهل سنت نقل نمیکند، زیرا شیعه کتاب، روایت و علمای مجتهدی که اخبار را استخراج کنند ندارد. بنابراین، او در اثبات ادعاهایش محتاج اهل سنت است.»
سید رحمه الله از این توهم یا تجاهل غافل نبود. بنابراین، در بحث خود درباره برخی احادیث (مانند حدیث نور)، الفاظی را از طریق شیعه امامیه، از ائمه اطهار (علیهم السلام) و از پیامبر رحمت (صلّی الله علیه و آله) نقل کرد تا پاسخ کلام ابن روزبهان و همفکرانش باشد. این کار نشاندهندهی تسلط ایشان بر منابع شیعه و اهل سنت و تواناییاش در استفاده از هر دو منبع برای اثبات حقانیت استدلالهایش بود.
استناد به فهم صحابه: کلیدی برای درک حدیث نبوی
یکی از روشهای مهم در استدلالهای علمی و دینی، مراجعه به فهم صحابه است. صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بهویژه کسانی که در برخی موارد با امام علی (علیه السلام) مخالفت کردند، به عنوان مرجع و حجت در منازعات و اختلافات درباره تفسیر حدیث نبوی شناخته میشوند. این موضوع از چند جهت حائز اهمیت است:
و از روشهای او در استدلال برای اثبات دیدگاهش، مراجعه به فهم صحابه است. زیرا فهم صحابه — به ویژه کسانی که با علی علیه السلام مخالفت کردند — در منازعات و اختلافات درباره معنای حدیث نبوی، حجت و مرجع است. این موضوع به دلایل زیر است:
1. زیرا آنها نزد مشهور اهل سنت، عادل هستند.
2. زیرا آنها معاصر پیامبر صلّی الله علیه و آله بودند و در وقایع حضور داشتند. آنها شاهد صدور حدیث مورد نزاع بودند و آن را شنیدند و حفظ کردند.
3. و چون آنها اهل زبان (فهم دقیق زبان عربی) بودند.
بنابراین، سزاوار است که به فهم آنها مراجعه کنیم. این همان چیزی است که سید در برخی از تحقیقات خود انجام داده است. در اینجا به برخی از موارد به عنوان مثال اشاره میکنیم:
نمونههایی از استناد به فهم صحابه
بنابراین، سزاوار است که به فهم آنها مراجعه کنیم. این همان چیزی است که سید در برخی از تحقیقات خود انجام داده است. در اینجا به برخی از موارد به عنوان مثال اشاره میکنیم:
در معنای «من کنت مولاه فعلی مولاه»
صحابه از آنچه پیامبر صلّی الله علیه و آله در روز غدیر خم فرمودند، همان معنایی را فهمیدند که شیعه به آن معتقد است:
1. امیرالمؤمنین علیه السلام از مردم درباره (حدیث غدیر) پرسید و از کسانی که در آن روز حضور داشتند و سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله را شنیدند، خواست تا شهادت دهند.
آیا فکر میکنید که او علیه السلام از این حدیث چیزی غیر از امامت فهمیده بود؟
2. و اگر مقصود از (حدیث غدیر) چیزی غیر از «امامت» از معانی «ولایت» بود، پس چرا گروهی از صحابه از شهادت دادن خودداری کردند؟ و چرا او علیه السلام بر کسانی که شهادت ندادند، دعای بد کرد؟
3. و چرا «سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ، لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ» (سوره معارج، آیه ۱) …
آیا او «امامت» را از خطبه فهمید؟ مگر به پیامبر نگفت: «… سپس تو به این راضی نشدی تا اینکه دست پسر عمویت را بلند کردی و او را بر ما برتری دادی و گفتی: من کنت مولاه فعلی مولاه…»؟
4. و حسان بن ثابت انصاری در شعر خود در روز غدیر گفت:
«رضیتک من بعدی اماماً و هادیاً» (تو را پس از خودم به عنوان امام و هادی پذیرفتم).
5. وابوطفیل(حدیث غدیر) را انکار کرد. گفت: «بیرون رفتم و در دلم چیزی بود.»
6. وابوایوب انصاریو گروهی از صحابه بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدند و گفتند: السلام علیک یا مولانا. او علیه السلام فرمود: چگونه مولای شما باشم در حالی که شما عرب هستید؟ گفتند: شنیدیم رسول الله صلّی الله علیه و آله در روز غدیر خم فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه».
7. وابوبکر، عمر و دیگر صحابه و همسران پیامبر صلّی الله علیه و آله به علی در روز غدیر تبریک گفتند و گفتند: «یهنئک یا علی، أصبحت مولای و مولى کل مؤمن و مؤمنة…» (تبریک باد بر تو ای علی، تو مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی شدی…).
8. و عمر در پاسخ به کسی که به او گفت: با علی کاری میکنی که با هیچ یک از اصحاب رسول الله صلّی الله علیه و آله انجام نمیدهی، گفت: «او مولای من است.»
9. و به کسی که از قضاوت علی امتناع کرد، گفت: «وای بر تو! آیا نمیدانی این کیست؟ این مولای من است.»
10. وابن حجر مکّی در (الصواعق) در وجوه پاسخ به حدیث غدیر گفت:
«سومین وجه: ما میپذیریم که او اولی است، اما نمیپذیریم که مقصود اولویت در امامت باشد، بلکه مقصود اولویت در پیروی و نزدیکی به اوست، مانند آیه قرآن: إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ (سوره آل عمران، آیه ۶۸). و هیچ دلیل قطعی یا حتی ظاهری برای نفی این احتمال وجود ندارد. بلکه این همان چیزی است که ابوبکر و عمر فهمیدند، و آن دو در حدیث شناختهشدهاند. زیرا وقتی آن را شنیدند، به او گفتند: ای پسر ابوطالب، تو مولای هر مرد و زن مؤمنی شدی. این روایت را دارقطنی نقل کرده است. و همچنین نقل شده که به عمر گفته شد: تو با علی کاری میکنی که با هیچ یک از اصحاب پیامبر صلّی الله علیه و آله انجام نمیدهی. او گفت: او مولای من است.»
حدیث طائر: نگاهی عمیق به محبوبترین مخلوق خدا
حدیث طائر یکی از احادیث مشهور و پرمناقشه در تاریخ اسلام است که به روشهای مختلف تفسیر شده است. در این حدیث، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دعا میکنند:
«اللهم ائتني بأحب خلقك إليك و الى رسولك يأكل معي من هذا الطائر»
(خدایا، محبوبترین مخلوقت را نزد خودت و رسولت به سوی من بفرست تا با من از این پرنده بخورد).
دهلوی، یکی از مفسران، ادعا کرده است که منظور از «أحب» در این حدیث، «محبوبترین در خوردن» است. اما این تفسیر با چالشهای جدی مواجه شده است، بهویژه با توجه به فهم صحابه و روایات تاریخی که نشان میدهد منظور از«أحب» چیزی فراتر از یک صرفاً خوردن است.
پاسخ سید رحمه الله به ادعای دهلوی
سید رحمه الله با ارائه ۷۰ وجه به این ادعای دهلوی پاسخ داده است. یکی از مهمترین این وجوه، مراجعه به فهم صحابه است. صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله) از این حدیث همان چیزی را فهمیدند که شیعه معتقد است: امام علی (علیه السلام) محبوبترین مخلوق خداوند نزد پیامبر و خداوند است.
روایت مالک بن انس: شاهد تاریخی
روایت مالک بن انس به وضوح نشان میدهد که صحابه چگونه این حدیث را فهمیدند. در این روایت آمده است:
«به رسول الله (صلی الله علیه و سلم) یک کبک (حَجل (حُجول) در لغت عرب به پرندهای اشاره دارد که شبیه به تیهو یا کبک است. )بریان هدیه داده شد. پیامبر (صلی الله علیه و سلم) فرمود: خدایا، محبوبترین مخلوقت را نزد خودت به سوی من بفرست تا با من از این غذا بخورد. عائشه گفت: خدایا، پدرم را قرار ده. حفصه گفت: خدایا، پدرم را قرار ده. انس گفت: من گفتم: خدایا، سعد بن عباده را قرار ده.»
اما در نهایت، امام علی (علیه السلام) بود که به دعوت پیامبر پاسخ داد و وارد شد. این روایت نشان میدهد که صحابه نیز به این موضوع واقف بودند که امام علی (علیه السلام) محبوبترین مخلوق خداوند است.
سؤالات کلیدی درباره تفسیر دهلوی
۱. آیا اشتیاق عائشه، حفصه و انس برای اینکه «محبوبترین در خوردن» غیر از علی باشد، طبیعی است؟
اگر منظور از «أحب» تنها محبوبترین در خوردن بود، چرا عائشه، حفصه و انس اینقدر مشتاق بودند که شخص دیگری غیر از امام علی (علیه السلام) این جایگاه را داشته باشد؟ آیا این نشان نمیدهد که آنها نیز میدانستند «أحب» به معنای محبوبترین در نزد خدا و پیامبر است؟
۲. چه ضرری داشت اگر علی «محبوبترین در خوردن» بود؟
اگر منظور از حدیث تنها خوردن بود، چرا این موضوع تا این حد حساسیتبرانگیز بود؟ آیا این نشان نمیدهد که این حدیث به موضوعی بسیار مهمتر از یک وعده غذایی اشاره دارد؟
۳. آیا انس بن مالک برای چنین مسئله کوچکی مرتکب دروغ بزرگی میشد؟
انس بن مالک در روایت خود به وضوح بیان میکند که امام علی (علیه السلام) بود که به دعوت پیامبر پاسخ داد. آیا میتوان تصور کرد که انس برای چنین موضوعی دروغ گفته باشد؟ این نشان میدهد که این حدیث به موضوعی بسیار مهمتر از خوردن اشاره دارد.
ارتباط حدیث طائر با وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)
این ماجرا انسان را به یاد وصیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روزهای بیماریاش میاندازد. در آن زمان، پیامبر دستور دادند تا امام علی (علیه السلام) را برای وصیت کردن و اقامه نماز دعوت کنند. اما عائشه و حفصه پیشنهاد کردند که بهتر است ابوبکر یا عمر دعوت شوند. این موازیسازی نشان میدهد که امام علی (علیه السلام) همواره محبوبترین و نزدیکترین فرد به پیامبر بوده است.
روایت ابن عباس و عائشه
در روایتی از ابن عباس آمده است:
«رسول الله (صلی الله علیه و سلم) فرمود: به سوی علی بفرستید و او را دعوت کنید. عائشه گفت: اگر به سوی پدرم بفرستی بهتر است. حفصه گفت: اگر به سوی عمر بفرستی بهتر است.»
این روایت نشان میدهد که حتی در آخرین لحظات زندگی پیامبر، امام علی (علیه السلام) به عنوان محبوبترین فرد نزد ایشان شناخته میشد.
فهم صحابه، کلید حل معما
فهم صحابه از حدیث طائر و دیگر روایات مشابه، به وضوح نشان میدهد که امام علی (علیه السلام) محبوبترین مخلوق خداوند نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است. تفسیر دهلوی که «أحب» را به معنای محبوبترین در خوردن میداند، با شواهد تاریخی و روایی سازگار نیست. بنابراین، مراجعه به فهم صحابه و روایات تاریخی، کلید درک صحیح این حدیث و تأکید بر جایگاه بیبدیل امام علی (علیه السلام) نزد خداوند متعال و پیامبر رحمت دارد.
تحلیل سه حدیث مهم درباره امام علی (علیه السلام)
در روایات اسلامی، سه حدیث مهم وجود دارد که جایگاه ویژه امام علی (علیه السلام) را در نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و در نظام اسلامی نشان میدهد. این احادیث عبارتند از:
۱. حدیث ولایت: «من کنت مولاه فعلی مولاه»
۲. حدیث پرچم: «پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد.»
۳. حدیث منزلت: «تو برای من مانند هارون برای موسی هستی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست.»
این احادیث نه تنها جایگاه امام علی (علیه السلام) را به عنوان جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) تأیید میکنند، بلکه نشاندهنده ولایت، محبت و منزلت ایشان در اسلام هستند. در ادامه به تحلیل این سه حدیث و فهم صحابه از آنها میپردازیم.
۱. حدیث ولایت: «من کنت مولاه فعلی مولاه»
این حدیث که در غدیر خم بیان شد، یکی از مهمترین احادیث درباره امامت و ولایت امام علی (علیه السلام) است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این حدیث فرمودند:
«من کنت مولاه فعلی مولاه»
(هر که من مولای اویم، علی مولای اوست).
فهم صحابه از حدیث ولایت
سعد بن ابی وقاص در روایتی نقل میکند که معاویه به امام علی (علیه السلام) طعنه زد، اما او با خشم پاسخ داد:
«این سخنان را درباره مردی میگویی که من از رسول الله (صلی الله علیه و سلم) شنیدم که سه ویژگی به او داد و فرمود: اگر یکی از این ویژگیها را داشتی، برای من از دنیا و آنچه در آن است محبوبتر بود.»
سعد سپس به حدیث ولایت اشاره کرد و تأکید نمود که این حدیث نشاندهنده ولایت امام علی (علیه السلام) است.
سؤال کلیدی
آیا میتوان تصور کرد که منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله) از «مولای»چیزی غیر از ولایت و رهبری باشد؟ اگر چنین بود، چرا صحابه مانند سعد بن ابی وقاص این حدیث را به عنوان دلیلی بر برتری امام علی (علیه السلام) مطرح میکردند؟
۲. حدیث پرچم:
«پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد.»
این حدیث نیز یکی از نشانههای محبت و جایگاه ویژه امام علی (علیه السلام) است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«پرچم را به دست مردی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد.»
و سپس پرچم را به دست امام علی (علیه السلام) دادند.
فهم صحابه از حدیث پرچم
سعد بن ابی وقاص این حدیث را به عنوان یکی از سه ویژگی برتر امام علی (علیه السلام) ذکر کرد. این حدیث نشان میدهد که امام علی (علیه السلام) نه تنها محبوب خدا و رسولش بود، بلکه شایستگی رهبری و حمل پرچم اسلام را نیز داشت.
سؤال کلیدی
اگر منظور از این حدیث تنها یک مسئله نظامی بود، چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) آن را به عنوان یکی از ویژگیهای برتر امام علی (علیه السلام) مطرح کردند؟ آیا این نشاندهنده جایگاه رهبری و ولایت ایشان نیست؟
۳. حدیث منزلت:
«تو برای من مانند هارون برای موسی هستی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست.»
این حدیث که به حدیث منزلت معروف است، جایگاه امام علی (علیه السلام) را به عنوان وزیر و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) نشان میدهد. پیامبر فرمودند:
«تو برای من مانند هارون برای موسی هستی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست.»
فهم صحابه از حدیث منزلت
معاویه با وجود کینه ورزی و خصومت با امیر المومنین علیه السلام . از حدیث منزلت اعلمیت امیر المومنین علی علیه السلام را می فهمد
و حتی در پاسخ به کسی که از او خواست به جای امام علی (علیه السلام) پاسخ دهد، گفت:
«چه بد گفتی! تو مردی را ناخوش میداری که رسول الله (صلی الله علیه و سلم) او را با دانش فراوان سیراب کرد.»
این نشان میدهد که حتی معاویه نیز به علم و منزلت امام علی (علیه السلام) اعتراف داشت.
ابن حجر مکی و دیگران نقل کردهاند (و عبارت از اوست): «احمد روایت کرده که مردی از معاویه پرسشی کرد. معاویه پاسخ داد: این سؤال را از علی بپرس، زیرا او داناتر است. مرد گفت: ای امیرالمؤمنین!، پاسخ شما برای من از پاسخ علی محبوبتر است.
معاویه گفت: چه سخن ناپسندی گفتی! تو از مردی بدت آمد که رسول خدا (ص) او را به علم بسیار توصیف میکرد. پیامبر به او فرمود: “تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.”
عمر نیز هرگاه در مسئلهای دچار ابهام میشد، از او میپرسید و نظرش را میگرفت.
روایات دیگری نیز با همین مضمون نقل شده، اما برخی از آنها افزودهاند که معاویه به آن مرد گفت: “برخیز! خدا پایهایت را استوار نکند و اسم آن شخص را از دیوان محو کرد.”
عمر نیز همیشه از علی (ع) میپرسید و از او استفاده میکرد. من خود دیدهام که هرگاه برای عمر مشکلی پیش میآمد، میگفت: آیا علی اینجا هست؟»
سؤال کلیدی
اگر منظور از این حدیث تنها یک تشبیه ساده بود، چرا معاویه و دیگران به علم و دانش امام علی (علیه السلام) اعتراف میکردند؟ آیا این نشاندهنده جایگاه ویژه ایشان به عنوان جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست؟
ولایت، محبت و منزلت امام علی (علیه السلام)
این سه حدیث به وضوح نشان میدهند که امام علی (علیه السلام) از جایگاه ویژهای در اسلام برخوردار است. حدیث ولایت بر رهبری و ولایت ایشان تأکید میکند، حدیث پرچم بر محبت و شایستگی ایشان در رهبری نظامی و دینی، و حدیث منزلت بر جایگاه ایشان به عنوان وزیر و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) دلالت دارد.
فهم صحابه از این احادیث نیز تأیید میکند که آنها این روایات را به عنوان دلیلی بر برتری امام علی (علیه السلام) میدانستند. حتی کسانی مانند معاویه که با ایشان اختلاف داشتند، به علم و منزلت امام علی (علیه السلام) اعتراف کردند. بنابراین، این احادیث نه تنها جایگاه امام علی (علیه السلام) را به عنوان محبوبترین مخلوق خداوند و رسولش تأیید میکنند، بلکه بر ضرورت پیروی از ایشان به عنوان جانشین برحق پیامبر (صلی الله علیه و آله) تأکید دارند.
در معنای حدیث تشبیه
ابوبکر از حدیث تشبیه همان چیزی را فهمید که امامیه میفهمند.
در حدیثی از حارث اعور آمده است:
به ما رسید که رسول الله (صلی الله علیه و سلم) در جمعی از اصحابش فرمود:
«آدم را در علمش، نوح را در فهمش و ابراهیم را در حکمتش به شما نشان میدهم.»
ناگهان علی (علیه السلام) ظاهر شد.
ابوبکر گفت: ای رسول الله، آیا مردی را به سه پیامبر تشبیه میکنی؟! آفرین بر این مرد! او کیست ای رسول الله؟
پیامبر (صلی الله علیه و سلم) فرمود: آیا او را نمیشناسی ای ابوبکر؟
ابوبکر گفت: خدا و رسولش داناترند.
پیامبر فرمود: او ابوالحسن علی بن ابی طالب است.
ابوبکر گفت: آفرین بر تو ای ابوالحسن! و مانند تو کجاست ای ابوالحسن؟!
استدلال به قواعد مقرر
در هر علمی از علوم، قواعدی مقرر و پذیرفتهشده میان علمای آن علم وجود دارد، و هر استدلالی نباید با هیچیک از این قواعد در تضاد باشد، بلکه باید با آنها مطابقت داشته باشد. وگرنه، استدلال کامل نمیشود و به نتیجه مطلوب نمیرسد.
و شما در هیچیک از استدلالهای صاحب عبقات، مخالفتی با هیچیک از قواعد مسلم در هیچ علمی نمییابید. بلکه برعکس، در هر موردی که نیاز به تحقیق بوده، استدلال محکمی را بر پایه قواعد علمی مورد اتفاق علماء میبینید. او هنگامی که به قاعدهای استناد میکند، برای اثبات اعتبار آن، به مواردی از استدلال بزرگان علماء در کتابهای مختلفشان اشاره میکند. در اینجا به برخی از این قواعد اشاره میکنیم:
قاعده «تقدیم مثبت بر نافی»
در روایات و نقلها گاهی تعارضات و اختلافاتی وجود دارد که در فهم دلالت روایت اختلال ایجاد میکند. در این مواقع، شخص محقق به مرجحات، قرائن و ادله میپردازد تا نص صحیح را بیابد. امام در اشکالی، فخر رازی عدم نقل حدیث را توسط عدهای دلیل بر دروغ بودن یا بیریشه بودن حدیث قلمداد میکند. در این خصوص، در مقابل این ادعای فخر رازی، مرحوم میر حامد حسین هندی به قاعده «تقدیم مثبت بر نافی» استدلال میکند. طبق این قاعده، قول کسی که یک واقعه یا روایت را نقل کرده است، بر قول کسی که درباره آن واقعه سکوت کرده یا آن را نفی کرده است، مقدم است.
این قاعدهای کلی است که سید در پاسخ به مناقشههای فخر رازی درباره حدیث غدیر به آن استناد کرده است. از جمله سخنان رازی این بود که بخاری و مسلم حدیث غدیر را نقل نکردهاند. سید به هر بخش از سخنان او در فصلی جداگانه پاسخ داده است که شامل مطالب ارزشمند، مباحث مهم و وجوه متعدد میشود.
یکی از این وجوه، تقدیم قول راویانی است که حدیث غدیر را نقل کردهاند بر قول کسانی که آن را انکار کردهاند — و حتی کسانی که سکوت کردهاند — بر اساس قاعده «تقدیم مثبت بر نافی»است. این قاعدهای است که محدثان، فقها، اصولیان و ادباء به آن استناد کردهاند.
نمونههای تطبیق قاعده «تقدیم مثبت بر نافی»
۱. نماز پیامبر (صلی الله علیه و آله) در کعبه
در کتاب «السیره الحلبیه» در بحث درباره اینکه آیا رسول الله (صلی الله علیه و آله) در روز فتح مکه در کعبه نماز خواند یا نه، آمده است:
«بلال (رضی الله عنه) مثبت نماز در کعبه است و اسامه نافی آن است، و مثبت بر نافی مقدم است.»
۲. نحوه نشستن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در نماز
در کتاب «زاد المعاد فی هدی خیر العباد» — در مورد نحوه نشستن پیامبر (صلی الله علیه و آله) در نماز و اینکه آیا هنگام اشاره با انگشت خود آن را تکان میداد یا نه — دو حدیث ذکر شده است:
– یکی از ابوداود از عبدالله بن زبیر که در آن آمده: «آن را تکان نمیداد.»
– دیگری از ابیحاتم از وائل بن حجر که در آن آمده: «و آن را تکان میداد.»
سپس به پاسخ اولی پرداخته و از جمله گفته است:
«و همچنین در حدیث ابوداود ذکر نشده که این در نماز بوده است، پس اگر در نماز بود، نافی بود و حدیث وائل مثبت، و مثبت مقدم است.»
۳. بررسی واژه «مشوره»
در کتاب «الفتح الوهبی» نیز در بررسی اینکه آیا لفظ «مشوره» یک واژه دارد یا دو واژه، از برخی لغوینویسان نقل کرده که فقط یک لغت دارد، و از برخی دیگر نقل کرده که دو لغت دارد.
و سپس با ترجیح قول دوم گفته است:
«و مثبت بر نافی مقدم است، و کسی که حفظ کرده حجت بر کسی است که حفظ نکرده است.»
قاعده «تقدیم مثبت بر نافی» و حدیث غدیر
با استناد به قاعدهای که در میان بزرگان مخالفین هم جاری و ساری است، جهل یا تجاهل فخر رازی آشکار میشود. تجاهلی که در صدد محو حقیقتی به بزرگی حدیث غدیر بود. قاعده «تقدیم مثبت بر نافی» به وضوح نشان میدهد که نقلهای مثبت درباره حدیث غدیر — که توسط راویان متعدد و معتبر نقل شدهاند — بر انکار یا سکوت برخی دیگر مقدم است. این قاعده نه تنها در میان شیعه، بلکه در میان علمای اهل سنت نیز مورد پذیرش و استناد قرار گرفته است. بنابراین، ادعاهای فخر رازی درباره عدم اعتبار حدیث غدیر، با این قاعده علمی و پذیرفتهشده، رد میشود و جایگاه این حدیث به عنوان یکی از مهمترین دلایل ولایت امام علی (علیه السلام) تأیید میگردد.
قاعده «عدم حمل استثناء بر منفصل در صورت امکان حمل بر متصل»
تعریف قاعده:
این قاعده بیان میکند که اگر در یک جمله، استثناء وجود داشته باشد، باید ابتدا آن را به صورت متصل در نظر گرفت، مگر اینکه قرائن قطعی وجود داشته باشد که نشان دهد استثناء منقطع است. دلیل این قاعده آن است که استثناء متصل حقیقت است و استثناء منقطع مجاز ، و اصل در کلام، حمل بر حقیقت است مگر اینکه دلیلی بر خلاف آن وجود داشته باشد.
مبانی علمی قاعده
۱. حقیقت و مجاز در علم اصول:
اصل بر این است که کلمات و جملات به معنای حقیقی خود به کار رفتهاند، مگر اینکه قرائن قطعی بر مجاز بودن آنها وجود داشته باشد.
۲. اقتصاد زبانی :
قاعده «عدم حمل استثناء بر منفصل» بر پایه اصل اقتصاد زبانی استوار است، یعنی گوینده به دنبال انتقال پیام خود با کمترین ابهام و بیشترین دقت است.
۳. قرائن متنی و حالی :
برای تشخیص اینکه استثناء متصل است یا منقطع، باید به قرائن متنی (مانند ساختار جمله) و قرائن حالی (مانند شرایط گفتار) توجه کرد.
تطبیق قاعده بر حدیث منزلت
حدیث منزلت:
«أنت مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي»
(تو برای من مانند هارون برای موسی هستی، با این تفاوت که پس از من پیامبری نیست.)
تحلیل استثناء در حدیث:
در این حدیث، استثناء «إلا أنه لا نبي بعدي» وجود دارد. سید استدلال میکند که این استثناء باید به صورت متصل در نظر گرفته شود، زیرا:
۱. عدم وجود قرائن قطعی :
هیچ قرینهای در حدیث وجود ندارد که نشان دهد استثناء باید به صورت منقطع در نظر گرفته شود.
۲. حمل بر حقیقت :
اصل در کلام، حمل بر حقیقت است و استثناء متصل حقیقت است.
۳. انسجام معنایی:
اگر استثناء به صورت متصل در نظر گرفته شود، حدیث به صورت منسجم و بدون تناقض معنا میشود.
معنای حدیث با استثناء متصل
اگر استثناء به صورت متصل در نظر گرفته شود، معنای حدیث این خواهد بود:
– حضرت علی (علیه السلام) از هر جهت مانند هارون نسبت به موسی هستند، به جز در نبوت، زیرا پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هیچ پیامبری نخواهد آمد.
در این صورت، استثناء فقط به تفاوت در مسئله نبوت اشاره میکند و بقیه وجوه تشبیه (مانند برادری، وزارت، جانشینی و یاری) باقی میماند.
بقیه منزلت ها از سنخ نبوت هستند
نبوت از بقیه منزلتها استثنا شده است. در صورت استثناء متصل، نبوت از جنس بقیه منزلتهایی است که مورد استثناء قرار نگرفتهاند. در نتیجه، آن منزلتهایی که استثناء نشدهاند، همگی از مناصب الهی هستند که هیچ بشر عادی بدون انتخاب الهی نمیتواند در آن شریک باشد.
معنای حدیث با استثناء منقطع
اگر استثناء به صورت منقطع در نظر گرفته شود، معنای حدیث تغییر میکند:
– حضرت علی (علیه السلام) از هر جهت مانند هارون نسبت به موسی هستند، اما این را بدانید که پس از من هیچ پیامبری نخواهد آمد.
در این حالت، استثناء به عنوان یک جمله مستقل و تأکیدی بر ختم نبوت است و ارتباط مستقیمی با تشبیه علی (علیه السلام) به هارون ندارد.در این صورت، ارتباط و سنخیتی بین نبوت و منزلتهایی که استثنا نشدهاند باقی نمیماند. نبوت شانی است که ارتباطی با بقیه منزلتها نخواهد داشت و الزامی هم نخواهد بود که همه منزلتها در وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) باشد. این غایتی است که دهلوی با مطرح کردن بحث استثنای منقطع میخواهد به آن برسد.
مجاز بودن استثناء منقطع
استثناء منقطع فقط میتواند استعمال مجازی داشته باشد، بدان معنا است که استثناء برای منقطع بودن وضع نشده است. یعنی نباید استثناء را دو قسم دانست: یکی متصل و دیگری منقطع. همانگونه که هیچکس معنای مجازی را جزء اقسام معنای حقیقی واژه نمیشمرد. برای مثال، کسی نمیگوید واژه «اسد» دو معنا دارد: یکی به معنای شیر (حیوان درنده) و دیگری به معنای مرد شجاع. بنابراین، همانطور که واژه «اسد» هیچگاه به معنای مرد شجاع نیست، استثناء نیز هیچگاه به معنای منقطع نیست، مگر اینکه قرینه و دلیل اقامه شود که استثناء در غیر آنچه برای آن وضع شده است (مجاز) استعمال شده است.
استدلال میر حامد حسین به قاعده
مرحوم میر حامد حسین (ره) با استفاده از قاعده «عدم حمل استثناء بر منفصل در صورت امکان حمل بر متصل» ، اثبات میکند که استثناء در این حدیث باید به صورت متصل در نظر گرفته شود. او استدلال میکند که:
۱. استثناء متصل حقیقت است :
اصل در کلام، حمل بر حقیقت است و استثناء متصل حقیقت است.
۲. استثناء منقطع مجاز است :
استثناء منقطع مجاز است و فقط در صورتی استفاده میشود که قرائن قطعی بر آن دلالت کنند.
۳. عدم وجود قرائن قطعی:
در این حدیث، هیچ قرینهای وجود ندارد که نشان دهد استثناء باید به صورت منقطع در نظر گرفته شود.
منابع اصولی مخالفین
میر حامد حسین به منابع معتبری مانند **«المختصر»** ابن حاجب، **«المنهاج»** بیضاوی، **«التلویح»** تفتازانی، و **«کشف الاسرار فی شرح اصول البزودی»** از عبدالعزیز بخاری استناد کردهاست. این منابع بر قاعده **«عدم حمل استثناء بر منفصل در صورت امکان حمل بر متصل»** تأکید کردهاند و آن را به عنوان یک اصل اصولی پذیرفتهاند.
قاعده «حمل بر معنی»
قاعده «حمل بر معنی» یکی از قواعد ادبی است که در تفسیر متون دینی، به ویژه احادیث، کاربرد دارد. این قاعده بیان میکند که گاهی یک عبارت یا جمله به معنایی فراتر از ظاهر آن حمل میشود، به گونهای که معنای عمیقتر و دقیقتری از آن استنباط میشود. این قاعده در تفسیر حدیث منزلت («أنت مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي» ) نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
تطبیق قاعده بر حدیث منزلت
در حدیث منزلت، عبارت «إلا أنه لا نبي بعدي» (مگر اینکه پس از من پیامبری نیست) وجود دارد. سید (و دیگر علمای شیعه) با استناد به قاعده «حمل بر معنی» ، این عبارت را بر «إلا النبوة» (مگر نبوت) حمل میکنند. به این معنا که استثناء در این حدیث، تنها به مسئله نبوت اشاره دارد و بقیه وجوه تشبیه (مانند برادری، وزارت، جانشینی و یاری) باقی میماند.
معنای حدیث با حمل بر معنی:
– حضرت علی (علیه السلام) از هر جهت مانند هارون نسبت به موسی هستند، به جز در نبوت، زیرا پس از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هیچ پیامبری نخواهد آمد.
– در این تفسیر، استثناء فقط به تفاوت در مسئله نبوت اشاره میکند و بقیه وجوه تشبیه (مانند برادری، وزارت، جانشینی و یاری) باقی میماند.
نمونههای قاعده «حمل بر معنی» در کتاب «الأشباه و النظائر» سیوطی
سید رحمه الله در تبیین این قاعده، به نمونههایی از کتاب «الأشباه و النظائر» سیوطی استناد کرده است. این کتاب یکی از منابع مهم در علم اصول و ادبیات عرب است که به بررسی قواعد زبانی و تفسیری میپردازد. در این کتاب، نمونههای متعددی از حمل عبارات بر معانی عمیقتر و دقیقتر ارائه شده است که میتواند به عنوان شاهد برای قاعده «حمل بر معنی» مورد استفاده قرار گیرد.
مثالهای ذکر شده در کتاب:
۱. حمل عبارت بر معنای مجازی:
در برخی موارد، عبارات به معنای مجازی خود حمل میشوند. برای مثال، عبارت **«اسد»** (شیر) ممکن است به معنای مرد شجاع به کار رود.
۲. حمل جمله بر معنای عمیقتر:
در برخی جملات، معنای ظاهری جمله به معنای عمیقتری حمل میشود. برای مثال، عبارت «لا نبي بعدي» (پس از من پیامبری نیست) ممکن است به معنای تأکید بر ختم نبوت و پایان یافتن سلسله پیامبران باشد.
با استفاده از قاعده «حمل بر معنی» ، عبارت «إلا أنه لا نبي بعدي» در حدیث منزلت بر «إلا النبوة» (مگر نبوت) حمل میشود. این تفسیر نشان میدهد که حضرت علی (علیه السلام) از هر جهت مانند هارون نسبت به موسی هستند، به جز در مسئله نبوت. این قاعده با استناد به نمونههای ذکر شده در کتاب «الأشباه و النظائر» سیوطی، تقویت میشود و به عنوان یک اصل ادبی و تفسیری مورد پذیرش قرار میگیرد.
قاعده «حدیث بعضی را بعضی دیگر تفسیر میکند»
این قاعدهای حدیثی است. سید در برخی از تحقیقات خود، هنگامی که در حال استدلال به حدیث یا رد سخنی بوده، به این قاعده استناد کرده است. برای مثال:
۱. استدلال او بر دلالت «مولی» در حدیث غدیر :
سید با استفاده از الفاظ مختلف دیگری که دلالت واضحتری بر معنای «اولویت در تصرف» دارند، به گونهای که آن الفاظ، لفظ «مولی»در عبارت «من کنت مولاه فهذا مولاه» را تفسیر میکنند.
۲. استدلال او با شواهد و مؤیدات حدیث «أنا مدینة العلم»:
سید با استفاده از شواهد و مؤیدات حدیث «أنا مدینة العلم» ، تأویل یوسف واسطی از لفظ «علی»* در حدیث را رد کرد. یوسف واسطی منظور از «علی» را «علو و ارتفاع» میدانست، اما سید با استناد به این قاعده، معنای صحیح را بیان کرد.
بزرگان علم حدیث مانند حافظ ابن حجر عسقلانی در «فتح الباری» نیز در شرح احادیث و بیان معانی آنها به این قاعده استناد کردهاند.
قاعده «لزوم حمل لفظ مشترک در صورت فقد مخصص بر همه معانی آن»
این قاعده بیان میکند که اگر لفظی دارای چند معنا باشد (لفظ مشترک) و هیچ قرینهای برای تخصیص آن به یکی از معانی وجود نداشته باشد، باید آن لفظ را بر همه معانی خود حمل کرد.
سید در استدلال به حدیث:
«إن علیاً مني و أنا من عليّ و هو ولي كل مؤمن من بعدي»
(علی از من است و من از علی هستم و او ولی هر مؤمنی پس از من است)،
به این قاعده استناد کرده است. در اینجا لفظ «ولی» بر همه معانی خود حمل میشود، از جمله «اولویت در تصرف» ، پس از اینکه از تبادر این معنا به طور خاص در این حدیث شریف صرفنظر شود.
بنابراین، حتی اگر برای واژه «ولی» معانی مختلفی بیان شده باشد — چه این معانی واقعاً وجود داشته باشند یا صرفاً برای تحریف و انحراف جامعه ساخته شده باشند — در هر صورت، وقتی هیچ قرینهای وجود ندارد که مخاطب بتواند تشخیص دهد کدام معنا مورد نظر گوینده (متکلم) بوده است، طبق این قاعده، باید همه معانی واژه «ولی» را در نظر گرفت و این واژه را بر همه آن معانی حمل کرد.
هرچند تبادرِ واژه «ولی» به معنای «اولویت در تصرف» است (و تبادر خود نشانهای از حقیقت آن معناست)، اما حتی اگر از تبادر هم صرفنظر کنیم، یکی از معانی*«ولی» قطعاً «اولویت در تصرف» است و این معنا نیز باید بر واژه «ولی» حمل شود. بنابراین، این روایت به طور قطع دلالت دارد بر اینکه یکی از معانی آن، «اولویت در تصرف بودن امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر همه مؤمنین» است.
سخن آخر
کتاب «عبقات الأنوار» اثر ارزشمند میر حامد حسین یکی از گنجینههای فکری و علمی در تاریخ شریعت و معرفت اسلامی است که میتواند نگاه جدید و عمیقی به فهم دلالتهای حدیثی و تفسیری ارائه دهد. با روششناسی دقیق و مبتنی بر اصول علمی ایشان، این کتاب بهویژه در بحثهای جانشینی حضرت علی (علیه السلام) و احادیث مرتبط با ایشان، نگاهی فراتر از تفسیرهای ساده و سطحی میاندازد و به فهمی عمیقتر و دقیقتر میانجامد.
از آنجا که آثار میر حامد حسین به لحاظ علمی و تفسیری در تبیین مفاهیم پیچیده حدیثی و فقهی اهمیت بسزایی دارند، ضروری است که توجه بیشتری به معرفی و مطالعه آثار ایشان معطوف شود. پژوهشگران و علاقهمندان به حوزه علوم دینی باید از این کتابها بهرهبرداری کنند تا بتوانند ابعاد مختلف علم حدیث و تفسیر را با دقت بیشتری درک کنند و گامهای بیشتری در جهت روشنسازی تاریخ اسلام بردارند.
اما فراتر از محتوای علمی این اثر، پرسشی بزرگ در برابر ماست: آیا این کتاب و روششناسی میر حامد حسین بهاندازه کافی در جامعه علمی و دینی شناختهشدهاند؟ آیا ما از این ظرفیت بزرگ برای گسترش بحثهای علمی استفاده کردهایم؟ باید این بحثها نهفقط در محافل علمی، بلکه در فضای عمومی و رسانهای نیز ادامه یابد.
این متن تنها شروعی است برای دیالوگهای بیشتر. چه مخالف و چه موافق، همه میتوانند با ارائه نظرات و دیدگاههای خود، گفتوگویی پربار و ساختاریافته را ایجاد کنند. از شما دعوت میکنیم که نظرات خود را در کامنتها به اشتراک بگذارید، نقد و بررسی کنید و این متن را با دیگران به اشتراک بگذارید. در این بحث و گفتوگو، ما میتوانیم به درک عمیقتر و بهتری از این آثار علمی و روششناسی برسیم و همزمان با گسترش این مباحث، از ظرفیتهای علمی ایشان بهرهمند شویم. این فرصتی است که نباید از دست بدهیم.
نویسنده:حامد صارم
این متن بر اساس کتاب “نفحات الازهار“ تألیف آیت الله سید علی میلانی بازنویسی و تنظیم شده است. در این بازنویسی، مطالب اصلی با تغییراتی در نحوه بیان و افزودن توضیحات تفسیری ارائه شدهاند تا فهم بهتری از مفاهیم به مخاطب منتقل شود. در عین حال، هیچگونه تغییر عمدهای در محتوای اصلی ایجاد نشده است و این اثر بهعنوان تحلیل و بازنویسی قسمتس از مقدمه کتاب مذکور تلقی میشود.
روششناسی: در این نوشتار، تلاش شده است تا از منابع اصلی کتاب و تفسیرهای شخصی خودم بهطور هماهنگ استفاده شود، با حفظ احترام به حقوق معنوی مؤلف اصلی. برخی جملات به شکلی سادهتر و قابلفهمتر بازنویسی شدهاند و نکات تفسیری جدید اضافه گردیده است.
نتیجهگیری: این متن، بهعنوان یک بازنویسی و تحلیل از “نفحات الازهار“ ارائه شده است که هدف آن تسهیل درک مفاهیم اصلی و تطبیق آن با نیازهای روز جامعه است، در حالیکه تمامی حقوق مؤلف اصلی رعایت شده است.