پیوند وثیق امامت و مطاعن در اندیشه شیعی: واکاوی رویکرد تحفة اثناعشریه
نویسنده :حامد صارم
چکیده:
این پژوهش به واکاوی پیوند وثیق میان مفهوم امامت و بحث مطاعن در چارچوب اندیشه کلامی شیعه امامیه میپردازد. با تمرکز بر تحلیل انتقادی رویکرد عبدالعزیز دهلوی در اثر “تحفة اثناعشریه” که در صدد جداسازی این دو حوزه معرفتی است، مقاله حاضر استدلال مینماید که امامت به مثابه خلافت بلافصل نبی اکرم (ص) و مطاعن به عنوان انتقادات مستند به فقدان شایستگی در زمامداران نخستین، ارتباطی بنیادین و اجتنابناپذیر دارند. با بررسی مغالطات استدلالی دهلوی در توجیه عملکرد خلفا و صحابه و ارائه پاسخهای مستدل و روشنگرانه مرحوم سید محمد قلی در کتاب “تشیید المطاعن”، این تحقیق نشان میدهد که از منظر کلام شیعی، عصمت و علم ارکان ضروری امامت محسوب شده و ارتکاب خطا، به ویژه خطاهای فاحش و مؤثر بر ایمان و عدالت، موجب سلب مشروعیت و صلاحیت از این منصب الهی میگردد. غایت این پژوهش، تبیین انسجام درونی نظام اعتقادی شیعه در پیوند دادن منطقی امامت و مطاعن و نقد دیدگاهی است که در جهت تضعیف این پیوند استراتژیک در کلام شیعه گام برمیدارد.
واژگان کلیدی: امامت، مطاعن، تحفة اثناعشریه، سید محمد قلی، کلام شیعه امامیه، عصمت، عدالت، خلافت بلافصل، نقد کلامی
مقدمه
یکی از پرسشهای بنیادینی که در حوزه مطالعات کلامی شیعه مطرح میگردد، چرایی پیوند عمیق و ناگسستنی میان مفهوم امامت و بحث مطاعن است. در این نوشتار، منظور از امامت، جانشینی و خلافت بلافصل پیامبر اکرم (ص) تلقی میگردد، در حالی که مطاعن ناظر بر انتقاداتی است که به خلفای سهگانه نخستین، برخی از صحابه و حتی عایشه وارد شده و عدم استحقاق آنان برای تصدی مقام زمامداری را مورد تأکید قرار میدهد. بر این اساس، این دو مبحث در اندیشه شیعی ارتباطی تنگاتنگ و انکارناپذیر دارند.
با این وجود، در کتاب “تحفة اثناعشریه”، عبدالعزیز دهلوی با رویکردی قابل تأمل، این دو حوزه بحث را از یکدیگر تفکیک نموده و بدین ترتیب، انسجام منطقی ساختار بحث را دچار اختلال ساخته است. دهلوی در تنظیم ابواب کتاب خود، ابتدا به بررسی کیفیت پیدایش مذهب شیعه پرداخته، سپس وارد مباحث الهیات شیعه و بررسی دیدگاههای عالمان و آثار آنان در سلف شیعه شده است. در باب هفتم، او به موضوع امامت میپردازد، در حالی که باب هشتم به بحث معاد و اختلافات شیعه با دیگر مذاهب اختصاص یافته، و باب نهم به مسائل فقهی میپردازد که خروج از مباحث اعتقادی محسوب میگردد. دهلوی در این باب مدعی است که شیعه در مسائل فقهی برخلاف ثقلین عمل نموده است، ادعایی که در نقدهای متعدد به آن پاسخ داده شده است. در نهایت، در باب دهم، دهلوی به بحث پیرامون مطاعن خلفای ثلاثه، عایشه و دیگر صحابه میپردازد.
این ترتیب ابواب در کتاب “تحفة اثناعشریه” به نظر میرسد تعمدی بوده و با هدف ایجاد فاصله میان بحث امامت و مطاعن صورت گرفته است. چنانچه پیشتر اشاره شد، این دو مبحث ارتباطی وثیق دارند؛ چه پژوهشگری که با رویکرد اثباتی به دنبال تبیین امامت امیرالمؤمنین (ع) است، و چه محققی که با بررسی مطاعن در پی اثبات عدم صلاحیت مدعیان خلافت رسول خدا (ص) میباشد، هر دو در یک راستا گام برمیدارند. از منظر منطقی، شایسته بود که دهلوی پس از پرداختن به بحث امامت در باب هفتم، به موضوع مطاعن میپرداخت. اما این فاصلهگذاری عمدی میان این دو بحث، احتمالاً با هدف کمرنگ ساختن مباحث اولیه و عدم توجه دقیق مخاطب به ضعفهای موجود در پاسخهای ارائه شده به انتقادات صورت گرفته است. این رویکرد، نوعی شگرد در تنظیم مباحث به شمار میرود که توسط دهلوی اتخاذ شده است.
نقد و بررسی مغالطات دهلوی در توجیه عملکرد زمامداران نخستین
بدنه استدلال:
1. نقد و بررسی مغالطات دهلوی در توجیه عملکرد زمامداران نخستین: عبدالعزیز دهلوی در ادامه تلاشهای خود برای توجیه عملکرد زمامداران سهگانه، برخی از صحابه پیامبر (ص) و عایشه، مقدمهای را مطرح میسازد که به زعم او، راه را برای پذیرش اقدامات آنان هموار مینماید. وی در این مقدمه، با طرح ادعاهایی فاقد پشتوانه علمی و در مواردی متضمن اکاذیب، به دفاع از این شخصیتها پرداخته است.
1.1. استدلالات مغالطهآمیز دهلوی در تطهیر چهره زمامداران نخستین: دهلوی در آغاز سخنان خود چنین استدلال میآورد که هیچ انسانی در طول تاریخ از گزند زبان بدگویان و منتقدان مصون نبوده است و حتی ذات اقدس الهی نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد. وی در تأیید این مدعا، به انکار عصمت پیامبران از سوی فرقه معتزله و عدم اعتقاد یهود به عصمت فرشتگان اشاره نموده و همچنین انتقادات مطرح شده توسط خوارج و نواصب علیه حضرت علی (ع) و اهل بیت (ع) را به عنوان نمونه ذکر میکند. دهلوی در ادامه، این انتقادات را بیتأثیر بر مقام و منزلت این شخصیتهای مورد نظر دانسته و آنها را به پارس سگها در مقابل نورافشانی ماه تشبیه مینماید، با این استدلال که این بدگوییها قادر به کاستن از ارزش والای آنان نیست. وی همچنین با تأکید بر جایگاه رفیع خلفا، صحابه و عایشه، مدعی میگردد که مخالفان، با وجود خصومت و کینه عمیق، نتوانستهاند بیش از چند شبهه بیاساس علیه آنان ارائه دهند. دهلوی در توجیه خطاهای احتمالی این افراد، چنین بیان میدارد که اگر فردی در طول زندگی خود تنها مرتکب ده یا دوازده اشتباه شود و هیچیک از آنها مورد نقد قرار نگیرد، این امر خود دلیلی بر عظمت او محسوب میگردد. وی حتی اشتباهات روزمره در سطح یک خانواده را نیز در صورت صحت عملکرد در سایر امور، قابل اغماض میداند.
1.2. نقد مرحوم سید محمد قلی بر مغالطات دهلوی: مرحوم سید محمد قلی در مقام پاسخگویی به این بخش از کتاب “تحفة اثناعشریه”، تخصیص انکار عصمت انبیا به معتزله را فاقد مبنای استوار دانسته و آن را ناشی از عدم آشنایی کافی دهلوی با آراء و مذاهب کلامی میشمارد. وی با اشاره به تقسیمبندی مخالفین شیعه به دو گروه عمده معتزله و اشاعره، تصریح مینماید که غالب اشاعره نیز در مسئله جواز ارتکاب گناه توسط انبیا با معتزله همعقیده بوده و عصمت مطلق آنان را نمیپذیرند. بنابراین، انتقادی که دهلوی متوجه معتزله در خصوص انکار عصمت انبیا میسازد، به خود او و پیروان مذهب اشعری نیز وارد است. مرحوم سید محمد قلی با استناد به کتاب معتبر کلامی مخالفین، “مواقف” و شروح آن، دیدگاه اشاعره مبنی بر امکان ارتکاب گناه کبیره توسط انبیا پیش از بعثت را مورد تأکید قرار میدهد. در مقابل، وی به دیدگاه غالب معتزله اشاره میکند که ارتکاب گناه کبیره توسط انبیا، حتی در صورت توبه، جایز نیست؛ زیرا این امر موجب تنفر از ایشان میگردد. نکته قابل توجه آن است که خود عبدالعزیز دهلوی در بخشهای دیگر “تحفة اثناعشریه” به صراحت به وجود آیات و روایات دال بر احتمال خطا، عتاب و توبه انبیا اشاره نموده و انکار این امر و نسبت دادن عصمت مطلق به آنان را نوعی غلو و افراط تلقی میکند. این تناقض آشکار در کلام دهلوی نشان میدهد که انکار عصمت مطلق انبیا، اختصاص به معتزله نداشته و خود او نیز به این باور متمایل است. مرحوم سید محمد قلی در ادامه نقدهای خود، به رد ادعای دهلوی مبنی بر نسبت دادن انکار عصمت ملائکه به یهود پرداخته و سپس به چالش کشیدن این ادعا میپردازد که تنها چند شبهه بیاساس علیه زمامداران نخستین وجود دارد. وی در کتاب ارزشمند “تشیید المطاعن” تأکید مینماید که کارآمدترین روش برای تبیین حقایق، استناد به ادله و روایات مورد پذیرش طرف مقابل (روش الزام) است. بر همین اساس، علمای شیعه (رحمهم الله) در پاسخ به مخالفین، مطاعنی را ذکر کردهاند که بر مبنای روایات و آثار خود آنان به اثبات رسیده است. مرحوم سید محمد قلی، کثرت و فراوانی مطاعن موجود در کتب مدافعان زمامداران نخستین، علیرغم تلاشهای گسترده آنان برای کتمان یا توجیه این نقائص، را از نشانههای آشکار برتری و حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) میداند. وی تصریح میکند که زمامداران نخستین و پیروانشان از چنان صفات ناپسند و مطاعن متعددی برخوردار بودهاند که حتی نگارش آنها در مجلدات بسیار نیز نمیگنجد. این امر، با توجه به احتیاط شدید مخالفین اهل بیت (ع) در نقل وقایع تاریخی که به طور ضمنی یا صریح، صلاحیت زمامداری آنان را زیر سؤال میبرد، خود گواهی روشن بر علو مقام و حقانیت بیچون و چرای اهل بیت (ع) است.
2. نقد دیدگاه دهلوی پیرامون میزان خطای قابل اغماض از زمامداران و پاسخ مرحوم سید محمد قلی (ادامه): دهلوی در ادامه استدلالات خود، با طرح این عبارت که “اگر فردی در طول عمر خود فقط ۱۰ یا ۱۲ اشتباه مرتکب شود و هیچ کدام از این اشتباهات نقد نشود، این خود نشانه ای از عظمت اوست”، تلاش مینماید تا خطاهای معدود زمامداران مورد نظر خود را امری طبیعی و حتی دلیلی بر بزرگی آنان جلوه دهد. وی بدین وسیله، ضمن اذعان ضمنی به وجود حداقل ده تا دوازده اشتباه در عملکرد این افراد، در پی ارائه توجیهی سهلانگارانه برای مطاعنی است که از سوی شیعیان نسبت به زمامداران نخستین مطرح شده است.

دستهایی ماهر، با لبخندی آرام، بر چهرهی ظلم رنگی از فریب میزنند؛ نقاشیِ دروغ بر بوم حقیقت. اما از پسِ رنگهای طلایی، خون و فریاد به بیرون نشت میکند…
2.1. نقد مرحوم سید محمد قلی بر محدودسازی و توجیه خطاهای زمامداران: مرحوم سید محمد قلی در رد این دیدگاه دهلوی، محدود ساختن اشتباهات و مطاعن زمامداران سهگانه به ده یا دوازده مورد را امری ناصحیح و غیرواقعی قلمداد میکند. وی تأکید میورزد که علمای شیعه (رحمهم الله) هرگز مطاعن این افراد را به صورت محدود و مشخص ذکر نکردهاند، بلکه بیان این موارد همواره به شکل تمثیلی و متناسب با ظرفیت بحث و فرصت موجود صورت گرفته است و هر عالم شیعی به قدر توان خود به تبیین این مطاعن پرداخته است. مرحوم سید محمد قلی در ادامه به نقد قیاس دهلوی در خصوص مسئولیت اداره یک خانه با منصب خطیر خلافت و زمامداری میپردازد. دهلوی مدعی شده بود که اگر فردی مسئولیت خانه را بر عهده داشته باشد و روزانه ده اشتباه از او سر بزند، در حالی که باقی امور به درستی انجام شود، باید او را فردی ممتاز و نادر به شمار آورد. مرحوم سید محمد قلی در پاسخ میفرماید که این قیاس معالفارق است، زیرا وضعیت صاحب ریاستی که با زور و غلبه این مسئولیت را به دست آورده است، به مراتب متفاوت است. کسی که با تکیه بر قدرت، قهر و غلبه و از طریق کودتا به حاکمیت رسیده باشد، طبیعتاً مستعد ارتکاب خطاهای متعدد و حتی بیشتر از ده یا دوازده مورد خواهد بود. این سخن مرحوم سید محمد قلی، تلویحاً به نظریه انتصاب الهی در مقابل نظریه انتخاب (که مخالفین به عنوان ویترین بحث مطرح میکنند اما در عمل، قدرت و غلبه نقش اصلی را ایفا کرده است) اشاره دارد.
2.2. تفاوت بنیادین میان خطای منصوب الهی و غاصب قدرت: مرحوم سید محمد قلی با تأکید بر این تمایز اساسی میفرماید که سخن علمای شیعه درباره فردی است که از سوی خداوند متعال و رسول او (صلی الله علیه و آله) برای مقام امامت منصوب شده باشد. در چنین شرایطی، حتی ارتکاب یک اشتباه نیز شایستگی چنین فردی را برای آن مسئولیت خطیر زیر سؤال میبرد، چه رسد به آنکه ده یا دوازده خطا از او سر بزند، به ویژه اگر یکی از این اشتباهات به حدی بزرگ باشد که منجر به از دست دادن ایمان گردد. این دیدگاه مرحوم سید محمد قلی مبتنی بر ضرورت عقلی، آیات قرآن و روایات نبوی در خصوص عصمت امام است که پیشتر نیز به آن اشاره شد. از منظر عقل، کسی که رهبری و هدایت یک امت را بر عهده میگیرد، اگر به صورت مستمر دچار خطا شود، آن امت به سوی هلاکت رهنمون خواهد شد. مرحوم سید محمد قلی با ظرافت بیان میدارد که حتی در مورد یک انسان معمولی نیز پذیرش ده یا دوازده خطا در طول عمر دشوار است، چه رسد به فردی که مدعی مقام امامت و رهبری الهی است. در این شرایط، کوچکترین اشتباه نیز میتواند موجب سلب صلاحیت او گردد.
2.3. استناد به آیه شریفه قرآن در رد جواز خطای ظالم در مقام امامت: کلام مرحوم سید محمد قلی در این زمینه، برگرفته از آیه شریفه قرآن است که میفرماید: “وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ” (بقره/۱۲۴). این آیه دلالت دارد بر اینکه خداوند متعال پس از امتحان حضرت ابراهیم (ع) و اتمام آن، او را به مقام امامت برگزید. هنگامی که حضرت ابراهیم (ع) درخواست امامت برای ذریه خود نمود، خداوند فرمود: “عهد من به ظالمین نمیرسد.” از آنجا که امامت عهد الهی است، چگونه میتوان پذیرفت فردی که مرتکب ده یا دوازده خطا میشود، آن هم خطاهایی که ممکن است منجر به ظلم و بیعدالتی گردد، شایسته این عهد الهی باشد؟
2.4. تأثیر خطاهای بزرگ بر سلب صلاحیت امام: مرحوم سید محمد قلی در ادامه به نکتهای بسیار مهم اشاره میکند و آن، ماهیت و بزرگی خطا است. اگرچه نفس ارتکاب خطا از سوی امام معصوم پذیرفتنی نیست، اما وای به حال آنگاه که آن خطا به حدی عظیم باشد که منجر به از دست دادن ایمان گردد. برای مثال، اقداماتی همچون هتک حرمت خانه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و اذیت و آزار یگانه دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله) تا حد شهادت و غضب ایشان بر عاملان این جنایت، از جمله خطاهای بزرگی است که در صورت انتساب به فردی در مقام رهبری، به طور قطع موجب سلب صلاحیت و حتی ارتداد او میگردد. پس از چنین خطای عظیمی، هر فعل و گفتار آن شخص دیگر نمیتواند در مسیر هدایت تلقی گردد.
2.5. تأکید بر سلب صلاحیت رهبر با ارتکاب حتی یک اشتباه: مرحوم سید محمد قلی تأکید میورزد که این مسئله زمانی اهمیت دوچندان مییابد که چنین خطاهایی از فردی که مسئولیت رهبری یا خلافت را بر عهده دارد، سر بزند. در این صورت، حتی یک اشتباه نیز میتواند موجب سلب صلاحیت او از آن مقام گردد. برای تأیید این مطلب، مرحوم ولی الله، پدر عبدالعزیز دهلوی، در کتاب “ازالة الخفا” روایتی از سلمان فارسی نقل میکند که عمر از او پرسید: “آیا من پادشاه هستم یا خلیفه؟” سلمان پاسخ داد: “اگر تو از اموال مسلمانان حتی یک درهم بیشتر یا کمتر بگیری و آن را در جای نادرست مصرف کنی، پس تو پادشاه هستی، نه خلیفه.” این روایت به وضوح نشان میدهد که حتی یک اشتباه کوچک در تصرف اموال عمومی، موجب سلب عنوان خلیفه از فرد میگردد و او را در جایگاه پادشاهان دنیوی قرار میدهد. بر این اساس، چگونه میتوان پذیرفت فردی که مرتکب دهها اشتباه بزرگ شده است، همچنان شایسته مقام خلافت و جانشینی پیامبر (ص) باشد؟
تحلیل و بررسی دیدگاههای مطرح شده در “تحفة اثناعشریه” و پاسخهای نقادانه مرحوم سید محمد قلی در “تشیید المطاعن” به وضوح نشان میدهد که در اندیشه شیعی، پیوندی ناگسستنی میان مفهوم امامت و بحث مطاعن وجود دارد. تلاش دهلوی برای تفکیک این دو حوزه و توجیه خطاهای زمامداران نخستین با توسل به مغالطات و نادیده گرفتن
نتیجهگیری
تحلیل ساختار و محتوای کتاب تحفة اثناعشریه نشان داد که تفکیک مباحث امامت و مطاعن، برخلاف بنیانهای منطقی و روششناختی در نظام کلامی شیعه، رویکردی هدفمند و آگاهانه از سوی عبدالعزیز دهلوی بوده است. این جداسازی، نهتنها انسجام موضوعی بحث را مختل کرده، بلکه باعث کمرنگ شدن ارتباط ناگسستنی میان اثبات امامت و نقد مشروعیت خلفای نخستین شده است.
نقدهای مرحوم سید محمد قلی، با تکیه بر منابع معتبر کلامی، نشان داد که مغالطات دهلوی، از جمله تعمیم نادرست انکار عصمت انبیا به فرقه خاص، قیاس معالفارق منصب خلافت با مسئولیتهای خانوادگی، و نادیده گرفتن ملاکهای قرآنی مشروعیت امامت، فاقد وجاهت عقلی و نقلی است.
از منظر اندیشه شیعی، امامت عهدی الهی است که به ظالم نمیرسد، و حتی ارتکاب یک خطای بزرگ میتواند فرد را از این مقام خلع نماید. در نتیجه، تلاش برای تطهیر عملکرد خلفا با توجیه اشتباهات متعدد آنان، مغایر با اصول عقلانی و وحیانی امامت است.
بر همین اساس، پیوند وثیق میان امامت و مطاعن، نهتنها جنبهای تاریخی یا جدلی ندارد، بلکه ریشه در منطق درونی کلام امامیه دارد و جداییناپذیر از فرایند اثبات حقانیت اهل بیت (ع) است.