ورود امام حسین(ع) به کربلا آغاز شکستن سیطره ظلمت بنیامیه است / در رثای “سلیمان کربلا”/۲- «نسیم» در یادداشتی ضمن بررسی وجوه تمایز سرزمین کربلا به ابعاد و دستاوردهای ورود امام حسین(ع) به این زمین پرداخت گروه فرهنگی «نسیم»؛ حجت الاسلام حامد صارم؛ کربلا محل قرب همه اولیای خاص خدا کربلا بلند آوازه ترین زمین در طول تاریخ است؛ چون وادی مقدسی است که باعث تعالی خاصان درگاه حضرت حق شده است. سرزمین مقدسی که بزرگان تاریخ بشریت و برگزیدگان خالق متعال از آن گذشته و بر ساکن آن گریسته اند و برای قرب و نزدیکی به معبود خویش با امام حسین علیه السلام مواسات نموده اند. کربلا همان زمینی است که جبرئیل وقایع آن را برای حضرت آدم بازگو نمود و حدیث تشنگی کربلائیان آدم را به گریه واداشت و پلی برای کمال او شد. کربلا همان واقعه ای است که ابراهیم خلیل بر مصیبت آن گریست و کشته شدن فرزند پیامبر آخر الزمان برای او سخت تر و دردناک تر از ذبح فرزند به دست خویش بود و کربلا ابراهیم را به مقامی بالاتر رساند چرا که به خاطر گریه بر اباعبد الله علیه السلام خداوند متعال او را مورد خطاب «و فدیناه بذبح عظیم » ساخت.(1) کربلا همان خاکی است که امیر المومنین علیه السلام از آن عبور کرد و برکشتگان واقعه طف گریست. کربلا همان جایی است که رسول خدا به سبط خویش حضرت سید الشهدا وعده شهادت در آن زمین را داد و کربلا زمینی است که مصیبت آن بر آسمانیان و زمینیان، جنیان و ملائکه گران آمد و ایشان بر خون خدا که در کربلا به زمین ریخته شد می گریند. کربلا زمینی به وسعت تاریخ کربلا زمینی در میان زمین ها نیست. کربلا زمینی است به وسعت تاریخ، تاریخی که با گریه حضرت آدم شروع شده است و با مواسات انبیاء ادامه یافته است و تاریخی که تا فریاد خونخواهی بقیه الله عجل الله فرجه الشریف ادامه خواهد داشت. کربلا وسعتی دارد به اندازه همه عالمی که خداوند متعال به آن «هستی» داده است؛ چرا که هیچ کس نمی تواند نسبت به کربلا بدون موضع باشد. کسانی که ولایت خداوند را قبول نموده اند باید کربلایی باشند از این رو است که ملائکه گریه بر امام حسین علیه السلام می نمایند و انبیا اولوالعزم هنگام عبور از کربلا بر سیدالشهدا گریسته اند. کربلا نوری است که در همه عالم هستی تابیده است و هرکس که تمسک به این نور بنماید سمت و سوی ترقی و کمال و قرب الی الله را یافته است؛. چرا که نور کربلا ظلمت شرک و کفر طاغوت را در هم می شکند و راه را برای خداپرستان روشن می سازد. کربلا نوری که تاریکی بنی امیه را شکست آری ! سامری های این امت از شیاطینشان بت هایی ساختند. بت هایی که همانند گوساله سامری زمان حضرت هارون راه هدایت را بر عده ای بست، اما این بار گوساله سامری ها ظلمت و تاریکی سخت درست کرده بودند. ظلمتی که قرآن آن را اینگونه بیان می نماید «أَوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُور»(2) یا چون تاریکیهایى که در دریایى عمیق باشد که آن را موجى فروپوشاند که از فرازش موجى باشد و بر زبرش ابرى، تاریکیهایى است بر رویهم انباشته، چون دستش را بدرآورد آن را نتواند دید، و هر کس که خدا برایش نورى قرار نداد هیچ نورى نداشته باشد. تاریکی و ظلمتی که سامری ها ساختند مانند ظلمات حاصل از تاریکی بر روی تاریکی است امام صادق علیه السلام در باره این آیه فرمودند: «…« أَوْ کَظُلُماتٍ » اولى و رفیقش باشند « یَغْشاهُ مَوْجٌ » سومى است روى آن موجى بود، « ظُلُماتٌ » آن موج دومى است « بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» معاویه لعنه اللَّه و فتنههاى بنى امیه است « إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها» حال مؤمن است در تاریکى فتنه بنى امیه (فجایع بنى امیه بر مؤمنین احاطه کند و آنها را سرگردان نماید) « مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً » یعنى امامى از اولاد فاطمه علیها السلام ندارد «فَما لَهُ مِنْ نُور» روز قیامت امامى نداشته باشد و در باره قول خداى تعالى «نور آنها از پیش رو و طرف راست میشتابد» فرمود: روز قیامت ائمه مؤمنین از پیشرو و طرف راست مؤمنین میشتابند تا ایشان را بمنازل اهل بهشت وارد سازند.» (3) استیلای تاریکی بنی امیه به حدی بود که حتی کسانی که می خواستند راه هدایت را پیش بگیرند توان آن را نداشتند. و کربلا نوری بود که تاریکی بنی امیه را در هم شکست و راه هدایت را آشکار نمود. کربلا یعنی پیروزی تاریخی نور الهی بر ظلمت بنی امیه. سیدالشهدا وارد کربلا شد تا معروف فراموش شده را احیا کند و دشمن اموی به کربلا آمد تا منکر را برای همیشه زنده نگاه دارد کربلا مکان فتح و پیروزی حضرت اباعبد الله است. نه محل غافلگیر شدن او. ورود امام حسین علیه السلام به کربلا هر چند با غم و اندوهی فراوان همراه است اما ورودی آگاهانه است، آگاهی به وسعت تمام تاریخ . حضرت اباعبد الله علیه السلام وارد کربلا شد تا معروفی که فراموش شده بود را احیا کند و دشمن اموی او به کربلا آمده بود تا منکر را برای همیشه زنده نگاه دارد . امویان به خوبی می دانستند که کشتن اباعبدالله برای ایشان بهایی سنگین خواهد داشت. اما برای اینکه معروف احیا نشود و ظلمت و تاریکی خویش را وسعت دهند تا جایی که سید الشهدا نیز با طاغوت بیعت کند دست به هر کاری زدند از بستن آب بر روی اباعبد الله علیه السلام تا به شهادت رساندن طفل شش ماهه ایشان. اما در همه این مراحل اباعبد الله علیه السلام در مقابل کفر و طغیان مقاوت میکند تشنگی بر ایشان تسلط می یابد فرزند شیرخواره او به شهادت می رسد، اما او هرگز حاضر به قبول کردن ولایت طاغوت زمان نیست. نباید ازآگاهی امام حسین علیه السلام از وقایعی که قرار است در کربلا اتفاق بیافتد غافل شد. وقتی امام حسین علیه السلام وارد سرزمین کربلا شد، فرمودند: «انزلوا، هاهنا و اللَّه محطّ رکابنا و سفک دمائنا، هاهنا و اللَّه مخطّ قبورنا، و هاهنا و اللَّه سبى حریمنا، بهذا حدّثنى جدّى» (4)؛ «فرود آیید، به خدا که این جا جاى فرود آمدن و ریختن خونهاى ماست، و اینجا جایگاه قبور ماست، به خدا که این جا جاى به اسارت رفتن حرم ماست و این خبر را جدّم به من داده است». حضرت سید الشهدا علیه السلام هم کربلا را می شناسد و هم محل قبور خویش و اصحابش را به خوبی می داند و به صراحت بیان می دارد که جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله به او خبر داده است. کربلا جنگ بین معروف و منکر است و امام حسین علیه السلام برای این که معروف را منکر کرده بودند با اهل بیت و یاران خویش به استقبال شهادت رفت. منکری که بنی امیه آن را به جای معروف جا انداخته بود. امام صادق علیه السلام می فرماید: «معروف آن چیزی است که در اهل آسمان ها شناخته شده است و آن امیر المومنین علی علیه السلام است از امام پرسیدند پس منکر چیست امام فرمود آن دو نفری که در حق او ظلم کردند و با نیرنگ حق او را گرفتند و مردم را بر کتف او حمل کردند»(5) بنابراین ورود امام حسین به کربلا آغاز شکستن سیطره ظلمت بنی امیه است. بنی امیه آنچنان ضربه سنگینی از جبهه حق خورد که پس از گذشت بیش از هزار سال از واقعه عاشورا هم چنان کربلا می درخشد و نور افشانی می کند و هنوز بنی امیه خلف ایشان در مقابل کربلا درمانده هستند و باتخریب قبور ائمه معصومین علیهم السلام وکشتار شیعیان و نسل کشی ایشان نیز ذره ای از درخشش کربلا کم نشده است. پی نوشت ها: 1- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج1، ص: 209 2- النور : 40 3- أصول الکافی / ترجمه مصطفوى، ج1، ص: 279 4- ( لهوف / ترجمه میر ابو طالبى، ص: 122) 5- الْمَعْرُوفُ یَا أَبَا حَنِیفَةَ الْمَعْرُوفُ فِی أَهْلِ السَّمَاءِ الْمَعْرُوفُ فِی أَهْلِ الْأَرْضِ وَ ذَاکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا الْمُنْکَرُ قَالَ اللَّذَانِ ظَلَمَاهُ حَقَّهُ وَ ابْتَزَّاهُ أَمْرَهُ وَ حَمَلَا النَّاسَ عَلَى کَتِفِه بحار الأنوار (ط – بیروت) / ج24 /ص 58