سه ساله حسین(ع)، رسوا کننده ایدئولوژی اموی / در رثای “سلیمان کربلا”/۳- «نسیم» در یادداشتی ضمن بررسی ارزیابی سیاسیون زمان از احتمال پیمانشکنی کوفیان به رسالت حضرت رقیه(س) در حادثه کربلا پرداخت
گروه فرهنگی «نسیم»؛ حامد صارم- خداوند متعال، عالم هستی را بر اساس ابتلا و آزمایش خلق نموده است. لازمه امتحان و ابتلا این است که هر شخصی بین دو یا چند راه، حق انتخاب داشته باشد. هر انسانی با انتخاب خویش ارزش خود را نشان میدهد. در این نظام حکمی خداوند متعال، حق را کاملا آشکار نمی نماید ولی برای حق نشانه هایی قرار می دهد که حق جویان آن را بیابند. همچنین باطل را محو و رسوا قرار نمی دهد اما نشانه هایی برای باطل قرار می دهد که حق پویان راه را به بیراهه نروند.
این سنت خداوند حکیم در عالم هستی است. بنابر این ظلم و جور و میدان داری اهل باطل، دلیلی بر حقانیت ایشان نیست و به معنای بسته بودن دست خداوند در محو و نابودی ایشان نمی باشد؛ بلکه مهلتی است که خداوند تا وقت معلوم به ابلیس و ابلیسیان داده است. خداوند در قران کریم می فرماید:« قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم»(1) خداوند گفت تو از مهلت داده شدگانی تا روز وقت معلوم.
هیچ گاه نشانه های هدایت محو نمی شود
بنابراین به جبهه باطل تا وقت معلوم مهلت داده شده است و تا وقت معلوم حق و باطل در جنگ و ستیز خواهند بود و این درگیری و جنگ از ابلیس و آدم و هابیل و قابیل آغاز شد و تا کربلا ادامه داشت و به آخرین تقابل جبهه حق و باطل توسط بقیه الله عج الله تعالی فرجه الشریف ختم خواهد شد. تقابل حق و باطل، سخت ترین درگیری ها می باشد و هر دو طرف در این نبرد بیشترین هزینه را باید پرداخت کنند. اما اراده خداوند در این نبرد حق و باطل این است که نشانه های حق و باطل هیچ گاه محو نمی شود. هر چند که اهل باطل تلاش می کنند باطل خویش را رنگ حق بزنند لکن نشانه ها را هیچ گاه نمی توانند برای حق جویان نابود کنند.
سید الشهدا علیه السلام مقابل گوساله پرستان
حرکت اباعبد الله علیه السلام را باید در این راستا نگاه کرد. خداوند متعال سیدالشهدا را «حسین» نامید تا هم نام فرزند هارون خلیفه جناب موسی علیه السلام باشد. جناب هارون علیه السلام نشانه هدایت در زمان نبودن پیامبر خدا است حضرت هارون همان کسی است که تخلف کنندگان از او گوساله پرستند و امام حسین علیه السلام نیز همین نقش را دارد. جریان گوساله پرستان تاریخ با جریان هارونیان تاریخ در کربلا مقابل یکدیگر صف کشیدند.
حرکتی برای هدایت نه خلافت
حرکت سید الشهداء علیه السلام کاملا از روی آگاهی بوده اس. و حرکات اباعبد الله علیه السلام از جهتی رسواکننده جریان سامری های اموی می باشد. نمی توان قبول کرد که سید الشهدا علیه السلام به طمع خلافت به سمت کوفه حرکت کرد. این تحلیل نه تنها از روایات و گفتار سیدالشهدا دلیلی ندارد، بلکه برای خلافت و حکومت خروج کردن لوازم خود را دارد؛ چرا که ایشان می دانستند که به شهادت خواهند رسید.
آیا امام حسین(ع) خلافت کوتاه امیر المومنین و عدم پایمردی کوفیان در خلافت برادرش را فراموش کرده بود
در هر زمانی تحلیل گران سیاسی می توانند با توجه به شرایط، اخبار، اوضاع و احوال آینده را پیش بینی کنند. در زمان حرکت سیدالشهدا بسیاری از اشخاصی که توجه و آگاهی از مسائل و جریانهای سیاسی آن زمان داشتند به صراحت به اباعبد الله الحسین علیه السلام بیان داشتند که سفر شما به کوفه فرجامی نخواهد داشت. عبدالله بن زبیر که مدعی خلافت بود و با یزید بیعت نکرد نیز به سیدالشهدا این مطلب را گوشزد نمود حتی محمد بن حنفیه برادر امام حسین علیه السلام نیز با نگاه سیاسی خویش این مطلب را به وضوح می دید که کوفه برای تشکیل حکومت و خلافت محل مطمئنی برای تکیه دادن نیست.
نزد هوشیاران سیاسی شهادت اباعبدالله در کوفه امری بدیهی بود
آیا امام حسین علیه السلام در حد تحلیلگران سیاسی زمان خود نمیدانست؟ آیا ایشان از تاریخ کوفه با خبر نبود؟ آیا خلافت کوتاه امیرالمومنین و عدم پایمردی کوفیان در خلافت برادرش را فراموش کرده بود؟ پاسخ به همه این سئوالات منفی است اما نکته قابل توجه اینجا است که دانستن این مطلب که در کوفه حضرت سید الشهدا به شهادت خواهد رسید نزد هوشیاران سیاسی امری بدیهی بود و برای امام حسین علیه السلام نیز امری قطعی بود.
سیدالشهدا برای دانستن این مطلب نیازی به علم امامت نداشت؛ چرا که فضای حاکم سیاسی این مطلب را می رساند. هرچند که ایشان باتوجه به علم خاص خویش نیز از جریانات مطلع بود. در هنگام حرکت به کوفه و قبل از حرکت، حضرت سید الشهدا بارها فرمود که دعوت کنندگان من را خواهند کشت. پیوسته حضرتش در میان مسیر کربلا متذکر میشدند: «آنان که برای من نامه نوشته اند، خودشان مرا به قتل خواهند رساند. » حضرتش در سخنی فرمودند: «ما کتب الی من کتب الا مکیده لی و تقربا الی ابن معاویه (2) نامه ای برای من نوشته نشد مگر از روی حیله و نیرنگ به من و نزدیک شدن به فرزند معاویه (یزید).
حضرت سیدالشهدا در شبی که از مکه به سمت کوفه حرکت کردند قلم و کاغذ خواستند و نوشتند :«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ مِنَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السلام إِلَى بَنِی هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّهُ مَنْ لَحِقَ بِی مِنْکُمْ اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنِّی لَمْ یَبْلُغِ الْفَتْحَ وَ السَّلَامُ». (3)از حسین بن علی علیهما السلام به بنی هاشم هرکس ملحق من شود شهید خواهد شد و هرکس از من تخلف کند به فتح نخواهد رسید.
چرا امام حسین در سفر به کوفه زنان و کودکان را با خود همراه کرد؟
همه اینها و روایات بسیاری نشان از این دارد که امام حسین علیه السلام می داند به چه جایی می رود و سید الشهدا غافلگیرانه با مردم کوفه برخورد نکرد. اما سئوال اینجا است که اگر می دانست چرا به سمت کربلا رفت؟ و از آن مهم تر چرا زنان و کودکان را در این سفر پر خطر با خویش همراه ساخت؟ در پاسخ به این سئوالات گذشته از اینکه بنی امیه همه راه ها را بر امام حسین علیه السلام بسته بود؛ باید به این نکته توجه نمود که حرکت سید الشهدا علیه السلام ماموریتی از جانب خداوند بود. ماموریتی که حضرت سید الشهدا علاوه بر اینکه خود مامور به رفتن به کربلا بود بلکه دستور داشت زنان و کودکان را با خود ببرد. از این رو به برادرش که پرسید چرا کودکان و زنان را همراه می بری فرمود: « إِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَ سَبَایَا» (4)خداوند می خواهد ایشان را اسیر ببیند.
جهالت به طور مطلق برجامعه حاکم شده بود
از آنجا که جبهه باطل استیلا یافته بود و ظلمت و تاریکی جهالت همه جامعه اسلامی را فراگرفته بود سیدالشهدا از جانب خداوند ماموریت یافت که با زنان و کودکان به کربلا برود. شهادت ایشان و گشتن سر بریده آن حضرت در شهرها و اسارت زنان و کودکان خاندان رسول الله تبدیل به نشانه هایی شد که بندگان خدا به وسیله آن نشانه ها جبهه باطل گوساله پرستان تاریخ را بشناساند. «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ وَ الْعَمَى وَ الشَّکِّ وَ الِارْتِیَابِ إِلَى بَابِ الْهُدَى» (5)و خون قلب خویش را بذل نمود تا بندگان خدا را از گمراهی و جهالت و کوری وشک و ارتیاب به سمت باب هدایت نجات دهد .
حضرت رقیه فریاد رسوایی بنی امیه را سر میدهد
حضرت سید الشهدا این کار را به وسیله خون مبارک خود و اسارت فرزندان خویش انجام داد. حضرت رقیه طفلی سه ساله از اطفال سید الشهدا نیز در این رسالت پدر خویش را یاری نمود. او کودکی خردسال است. کودکی که هیچ دین و آیینی او را مجرم نمی داند. حتی کفار جاهلی نیز در جنگ ها خون زنان و بچه ها را بر خود حرام می دانستند.
رحم، آموزه هیچ مکتبی نیست و هیچ مکتب و آئینی پیروان خویش را به رحم امر نمی کند چرا که نیازی به آن نیست. رحم فطرت انسان است و بر اساس آن سرشته شده است و نه انسان که حیوانات نیز برخی اوقات نسبت به کودکانشان از خود رحم نشان می دهند. اما گروهی که خود را از امت پیامبر می دانستند؛ پیامبری که پیامبر رحمت و رأفت بود. بی رحمانه ترین اعمال را نسبت به کودک سه ساله سید الشهدا مرتکب شدند.
حضرت رقیه همواره فریاد رسوایی بنی امیه را سر می دهد و خطاب او به خردورزان عالم این است که کدام عقل سلیمی مکتبی که کشتن کودکان را افتخار می داند، شایسته پیروی برمی شمرد؟ ذکر مصیبت سه ساله امام حسین علیه السلام عاقلان را به تعقل وا می دارد که مکتب سقیفه برای بقای خودش چاره ای ندارد جز پا نهادن بر فطرت انسانی.
آنگاه که یزید نعره مستانه پیروزی “لا خبر جاء و لا وحی نزل” را سر می داد این رقیه امام حسین علیه السلام بود که با شهادت مظلومانه اش تا ابد بزم یزید را به هم ریخت و یزید حقیقتا آرزوی خویش را که همان انکار وحی و قران بود، با خود به گور بود. بنی امیه آنچنان سر مست قدرت بود که یزید بی پروا وحی را به سخره گرفت و بر لب و دندانِ سری که قرآن می خواند تازیانه می زد. غافل از اینکه مظلومیت رقیه در شام هم چنان ابابیلی قدرت و هیمنه او را در تاریخ شکست و رقیه مظلوم تاریخ شام شد.
هنگامی که دختری سه ساله مظلوم واقع شد این سئوال همیشه در پی مظلومیت وی خواهد بود که ظالم چه کسی است؟ و این سئوال باید پاسخ داده شود که آن چه مکتبی و چه ایدئولوژی و تئوری است که به حاکمیت ظالم مشروعیت میدهد؟ کدام دستگاه فکری بعد از پیامبر حاکم شد که منجر به خلافت ظالمی چون یزید شد. بنابراین رقیه در شام، مرکز قدرت بنی امیه، مظلومانه باقی ماند تا به همه تاریخ بفهماند که مکتب سقیفه، مکتبی خلاف خوی انسانیت است. رقیه و فرزندان کوچک اباعبد الله که در کربلا و در مسیر کربلا تا شام به شهادت رسیدند در حقیقت پرچم غدیر را برافراشته نگه داشتند تا هر آنکس که حق جو است و شیفته حق است ظلمت سقیفه او را گمراه نکند
صحنه کربلا، بزرگ ترین رویارویی حق و باطل در عرصه عالم خلقت می باشد و جضرت رقیه سربازی از سربازان جبهه حق در این رویارویی بود.
پی نوشت ها :
1. سوره ص آیات 80 و 81
2. انساب الاشراف ج 3 ص 185
3. اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 66
4. اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 65
5. کامل الزیارات النص 228 زیارة أخرى ….. ص : 222