النبالعظیم محفلی برای پژوهش های شیعه
نویسنده :حامد صارم
چکیده:
این مقاله به بررسی تحلیلی و موضوعی چند مفهوم کلیدی در قرآن کریم شامل «صبر»، «تواصی بالحق»، «مصابره» و «رابطوا» میپردازد و نقش آنها را در تداوم و تقویت ایمان و ولایت، به ویژه در بستر واقعه غدیر و دوران غیبت اهل بیت (علیهم السلام) واکاوی میکند. مطالعهی موردی بر آیات منتخب سورههای آلعمران، والعصر، قصص و کهف انجام شده است که در آنها این مفاهیم به صورت مستقیم یا ضمنی به روابط معنوی و اجتماعی اشاره دارد. یافتههای پژوهش نشان میدهد:
- «صبر» در قرآن تنها به معنای تحمل سختیها نیست بلکه به عنوان زمینهای برای پایداری معنوی و اعتقادی تعریف میشود؛
- «تواصی بالحق» و «تواصی بالصبر» به عنوان فراخوانی برای یادآوری و تأکید بر فضایل و اصول دینی، زمینههای استمرار مسیر ولایت را فراهم میآورد؛
- «مصابره» به معنای همکاری و پشتیبانی متقابل در صبر و مقاومت است که به عنوان یک عنصر کلیدی در تثبیت همبستگی مؤمنان مطرح میشود؛
- «رابطوا» به مفهوم ربط و اتصال قلوب است که موجب انسجام و همدلی گروهی میگردد و سد محکمی در برابر نفوذ دشمنان ولایت به شمار میرود.
بر اساس تحلیلهای انجام شده، این چهار مفهوم در کنار یکدیگر ساختاری منسجم و کارآمد برای حفظ و تداوم ولایت در شرایط پیچیده غیبت فراهم میآورند. مقاله در نهایت بر این نکته تأکید دارد که تقویت این پیوندهای معنوی و اجتماعی، علاوه بر بعد فردی، یک ضرورت استراتژیک برای جامعه شیعی در مواجهه با چالشهای عصر غیبت است.
کلمات کلیدی:
ولایت، غیبت، صبر، تواصی بالحق، مصابره، رابطوا، وحدت اعتقادی، استقامت جمعی، آموزههای قرآنی، جامعه شیعی، پویایی ولایی، عصر غیبت،
مقدمه:
انتظار، یکی از مفاهیم کلیدی و بنیادین در فرهنگ اسلامی است که به ویژه در دوران غیبت امام زمان (علیهالسلام) معنایی عمیقتر و متفاوت مییابد. در این دوره که حضور ظاهری امام معصوم از دسترس مؤمنان خارج شده، پرسش اساسی این است که وظایف دینی ما چیست و چگونه میتوانیم راه درست بندگی و وفاداری به امام را دنبال کنیم؟ اگر در واقعه عاشورا، یاری امام حسین (علیهالسلام) تکلیفی روشن برای همه بود، اکنون در دوران غیبت، فهم و تحقق وظایف دینی نیازمند تأمل، بصیرت و رجوعی دقیق به قرآن و سنت است.
این مقاله با نگاهی نو و تحلیلی، مفهوم انتظار را از منظر قرآن کریم واکاوی میکند و تلاش میکند نشان دهد انتظار تنها به معنای چشمبهراه بودن نیست؛ بلکه یک راهبرد فعالانه، آگاهانه و جمعی برای مقابله با فتنهها و حفظ ایمان است. آیات پایانی سوره آل عمران و سوره مبارکه عصر بهعنوان دو نمونه برجسته، چارچوبی قرآنی برای درک وظایف مؤمنان در دوران غیبت ارائه میدهند؛ وظایفی که بر صبر، مصابره، مرابطه و توصیه به حق و صبر استوار است و شرط اصلی فلاح و رستگاری معرفی شدهاند.
هدف این نوشتار بازخوانی دقیق این آیات و استخراج وظایف مؤمنان در دوران غیبت بر پایه مفاهیم قرآنی است. در این مسیر، نشان داده میشود که صبر و انتظار تنها در سطح فردی معنا نمییابند؛ بلکه تحقق آنها در قالبی جمعی همراه با تقوا و مسئولیتپذیری اجتماعی است که میتواند جامعه ایمانی را به سوی رستگاری حقیقی هدایت کند.
توصیه متقابل در قرآن: تواصوا بالحق و الصبر
مفهوم «تواصوا» در قرآن به توصیه متقابل میان مسلمانان اشاره دارد؛ توصیهای که همه باید به یکدیگر توصیه کنند به «الحق» یعنی حقیقتی مشخص و معین پایبند باشند. این توصیه هیچ استثنایی ندارد و همه افراد، صرفنظر از مقام یا جایگاهشان، موظفاند هم به دیگران توصیه به حق کنند و هم از دیگران توصیه بپذیرند. در غیر این صورت، فرد در مسیر «خسران» قرار میگیرد.
از سوی دیگر، توصیه به «الصبر» (صبر معین و مشخص) یکی از ارکان اصلی فلاح و رستگاری است. این دو توصیه، یعنی تواصی به حق و صبر، در کنار هم اهمیت ویژهای در رشد و تکامل فرد مؤمن دارند. سوره والعصر نیز تأکید میکند که نبود چنین توصیههایی و عمل به آنها برابر با خسران است.
۱. مفهوم تواصوا در گفتمان قرآنی
واژه «تواصوا» در زبان عربی، مشتق از باب تفاعل و ریشه «وصی» به معنای توصیه متقابل است. در قرآن، بهویژه در سوره «والعصر»، این واژه به وظیفهای جمعی و دوسویه میان مؤمنان اشاره دارد؛ بهطوری که هر فرد هم موظف به توصیه کردن و هم پذیرای توصیه از دیگران است. این تعامل دوسویه نه تنها نشانه فروتنی و تواضع ایمانی است، بلکه بنیان تربیتی جامعه اسلامی را بر اساس «توصیهگری» و «توصیهپذیری» استوار میسازد.
۲. تواصی به حق: الزامی برای همه مؤمنان
عبارت «تواصوا بالحق» در قرآن هیچ قید و استثنایی برای مخاطبان قائل نشده است؛ یعنی همه مؤمنان، فارغ از مقام و جایگاه، موظف به مشارکت فعال در این فرآیند دوسویه هستند. غفلت از این مسئولیت، بر اساس ساختار منطقی سوره والعصر، برابر است با ورود به دایره «خسران» — زیانی گسترده و همهجانبه که روح و جان انسان را در مسیر سقوط قرار میدهد.
۳. «الحق»: ارجاع به حقیقتی مشخص و شناختهشده
حضور «ال» در «الحق» دلالت بر تعیّن و اختصاص دارد؛ یعنی قرآن مؤمنان را به توصیه به حقیقتی مشخص، واحد و غیر نسبی دعوت میکند. این حقیقت از نظر قرآن قابل شناسایی و غیر متکثر است و لازم است بهعنوان محور راهنمای اخلاقی و عملی در زندگی مؤمنان جاری شود.
۴. صبر معین: محور پایداری و استقامت در راه حق
واژه «الصبر» در آیه همراه با «ال» آمده است که نشاندهنده نوعی صبر معین و مشخص است؛ نه صبری کلی و مبهم. این صبر، فراتر از شکیبایی صرف در برابر مشکلات است و به عنوان موضوعی ویژه مورد تواصی قرار میگیرد. تأکید بر «الصبر» به معنای ضرورت توصیه و توصیۀ مستمر به این نوع صبر است، که زمینه استمرار و پایبندی به اصول ایمان و راه حق را فراهم میآورد. وجود «ال» بر واژه صبر نشان از اهمیت و ویژهبودن این صبر دارد که باید در رفتار و تعاملات مؤمنان به طور مستمر تأکید شود.
۵. تواصی به حق و صبر: کلید رهایی از خسران
سوره والعصر ساختاری منطقی و سازمانیافته دارد و تحقق چهار رکن را تنها راه رهایی از خسران معرفی میکند: ایمان، عمل صالح، تواصی به حق، و تواصی به صبر. دو مؤلفه آخر، با جنبه اجتماعی و دوسویه خود، نشان میدهند که مسیر رشد و فلاح نه تنها فردی، بلکه یک فرآیند تعاملی و جمعی است. هر مؤمن مسئول هدایت، تقویت و استقامت برادران ایمانی خود است، زیرا سلوک ایمانی یک وظیفه اجتماعی و همگانی است، نه صرفاً امری شخصی.
۶. تواصی: تعهدی جمعی، نه امتیازی انحصاری
مفهوم «تَواصَوا» در قرآن برخلاف برداشت رایج که توصیه را فرایندی یکسویه و سلسلهمراتبی میداند، تأکید بر رابطه دوسویه و همسطح میان مؤمنان دارد. این واژه در قالب باب تفاعل بیانگر تعامل مستمر است که هر فرد نه تنها نیازمند دریافت توصیه و هدایت از دیگران است، بلکه وظیفه دارد به دیگران نیز توصیه و پشتیبانی کند. این نگاه، تواصی را به تعهدی همگانی و فراگیر تبدیل میکند که بنیان جامعه ایمانی را استوار میسازد.
۷. ابطال الگوی عمودی در توصیه به حق
در منطق قرآن، هیچ فردی از مسئولیت دوسویه «تواصی به حق و صبر» مستثنی نیست. نه مقام علمی، نه عنوان اجتماعی، و نه موقعیت دینی جایگزین این وظیفه نمیشود. علامه، استاد دانشگاه، پزشک یا مهندس، همگی در معرض لغزش و خطا هستند و به دریافت توصیه و تذکر نیاز دارند. در مقابل، هر فرد نیز موظف است در حد توان معرفتی خود، دیگران را به سوی حقیقت و صبر هدایت کند.
سوره والعصر با بهکارگیری فعل «تَواصَوا» ساختار سلسلهمراتبی و عمودی توصیه را فرو میریزد و به جای آن، مدلی افقی، مشارکتی و دوسویه پیشنهاد میدهد. برخلاف نگرشهای رایج در برخی جوامع که توصیه به حق تنها از سوی عالمان یا رهبران دینی صادر میشود، قرآن همه مؤمنان را همزمان مخاطب و مبلغ توصیه میداند. این ساختار، جامعهای پویا، مسئول و نقدپذیر ایجاد میکند که در آن هیچ فردی بینیاز از توصیه به «الحق» و «الصبر» نیست و حیات جامعه ایمانی به تواصیهای مستمر در همه سطوح وابسته است.
۸. توصیه به حق: سازوکاری برای خودتصحیحی جامعه مؤمنان
تواصی به حق نوعی سازوکار خودکنترلی و خودتصحیحی در جامعه اسلامی است. از طریق این توصیههای متقابل، انحرافها پیش از آنکه منجر به انحطاط و سقوط شوند، شناسایی و مهار میگردند. توصیه به حق، یادآوری حقیقت ثابت و معیارهای الهی است که همواره در خطر فراموشی یا تحریف قرار دارد. این توصیه بر مبنای محبت و مسئولیتپذیری اجتماعی صورت میگیرد و از خودبرتربینی یا تحمیل مصون است.
۹. تواصی به «الحق»: دعوت به حقیقتی مشخص و معین
آیه شریفه سوره والعصر با تعبیر قاطع «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ» هشدار میدهد که انسان ذاتاً در زیان است، مگر آنکه به چهار رکن بنیادین پایبند باشد؛ از جمله «تَواصَوا بالْحَقِّ». واژه «الحق» با الف و لام تعریفی، نشاندهنده حقیقتی مشخص و معین است، نه هر حقیقت کلی و شناور. بنابراین، توصیه به «الحق» دعوت به شناخت و پایبندی به حقیقتی شناختهشده و مورد تأیید وحی است. شناسایی و توصیه به این حق، شرط لازم برای اجتناب از «خسران» است.
۱۰. امکان انطباق «الحق» بر شخص: تأملی در تفسیر مصداقی
با تدبر در آیات قرآن، پرسشی مطرح میشود: آیا «الحق» صرفاً یک مفهوم کلی است یا میتواند به شخص خاصی نیز اشاره داشته باشد؟ اگر واژههایی مانند «الإیمان»، «الإسلام» و «الکفر» میتوانند در برخی آیات به عنوان اسم خاص و دلالت بر افراد به کار روند، آیا نمیتوان احتمال داد که «الحق» نیز در مقام یک حقیقت متجسد و انسانی باشد؟
به عبارت دیگر، «تَواصَوا بالحق» ممکن است به معنای دعوت به پیروی از شخصی باشد که حق در وجود او تبلور یافته است، همانگونه که اصطلاح «اهل ایمان» به جماعتی از افراد دارای ویژگیهای خاص اشاره دارد.
۱۱. «الحق» و «الصبر»: دو ستون رهایی از خسران
در سوره والعصر، پس از «الحق»، به «الصبر» اشاره میشود و هر دو واژه با الف و لام تعریف آمدهاند که دلالت بر معین و مشخص بودن آنها دارد.
این نشان میدهد که «الحق» حقیقتی روشن و شناختهشده است و «الصبر» نیز معنایی خاص فراتر از صرف تحمل دشواریها دارد؛ صبری ویژه و معین که استمرار و استقامت در مسیر حق را تضمین میکند.
۱۲. توصیه به انسانهای معین: «الحق» و «الصبر» به عنوان مصادیق انسانی
تحلیل دقیق آیه سوره والعصر، امکان برداشت ویژهای را ایجاد میکند: توصیه به «الحق» و «الصبر» میتواند متوجه مصادیق انسانی معینی باشد نه صرفاً مفاهیم انتزاعی.
چنانکه خداوند در آیه دستور میدهد «تَواصَوا بِالْحَقِّ» و سپس «تَواصَوا بِالصَّبْرِ»، این میتواند به معنای توصیه متقابل مؤمنان به پیروی و پایداری در برابر شخص یا اشخاصی باشد که تجسم این دو حقیقتاند.
در قرآن، گاهی الفاظی مانند «الایمان»، «الهدی» و «العدل» برای اشاره به انسانهای خاص به کار رفتهاند که نماینده کامل این مفاهیماند. بر این اساس، «الحق» میتواند اشاره به امام یا پیشوایی باشد که پیروی از او شرط نجات از خسران است، و «الصبر» به معنای استقامت در رهبری او که آزمون ایمان مؤمنان است.
۱۳. اهمیت تکرار «تواصوا»: نقش کلیدی توصیهگری در منطق نجات قرآنی
تکرار فعل «تواصوا» در آیه، همراه با دو مفعول مشخص و تعریفشده، جایگاه برجسته و خاصی به «توصیهگری» در ساختار نجاتبخش قرآن میدهد.
قرآن صرفاً نمیگوید که به «حق» پایبند باشید یا فقط صبر کنید، بلکه مؤمنان را ملزم میداند که این دو حقیقت را به یکدیگر توصیه و یادآوری کنند. این روند، یک فرآیند اجتماعی، زنده و مستمر است که نجات از خسران را در گرو گفتوگوی متقابل، مراقبت جمعی و استمرار در یادآوری حقیقت و صبر قرار میدهد.
به بیان دیگر، قرآن به سلوک فردی و خودبسندگی معرفتی بسنده نمیکند؛ بلکه تأکید دارد که حتی کسانی که حقیقت را میشناسند، اگر آن را به دیگران توصیه نکنند، در معرض خسران هستند. این نکته مسئولیتی همگانی را در حفظ و ترویج حق و صبر گوشزد میکند که هیچ مقام علمی یا دینی آن را از دوش مؤمنان برنمیدارد.
۱۴. روایت امام صادق (ع): شناخت «امر اهل بیت» شرط نجات از فتنهها
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«مَن لَم یعرِف أمرَنا من القرآن لم یتنکّب الفتن»
یعنی: کسی که امر ما (اهل بیت) را از قرآن نشناسد، از فتنهها نجات نیافته است.
این حدیث اهمیت شناخت اهل بیت را به عنوان کلید عبور از فتنهها برجسته میکند. «امر اهل بیت» نه مفهومی مجرد و صرفاً تاریخی، بلکه امری جاری و زنده در بافت قرآن است که باید به روشنی فهمیده شود. مطالعه قرآن بدون درک حضور و نقش امامان، انسان را از درک درست و خروج از فتنهها بازمیدارد، حتی اگر فکر کند قرآن را فهمیده است.
۱۵. شناخت فتنه، درک غیبت و ضرورت تواصی به «الحق» در دوران انتظار
در دوران غیبت امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه)، مؤمنان درگیر فتنهای تاریخی و عمیق هستند؛ فتنهای که حقیقت را پنهان کرده اما نشانههای آن همچنان در قرآن برجسته است.
قرآن «الحق» را معرفی کرده و تواصی به آن را واجب شمرده و هشدار داده که ترک آن منجر به خسران قطعی میشود.
بنابراین، اگر مؤمنی فتنه را بشناسد و غیبت امام را درک کند ولی در تواصی به «الحق» و «الصبر» کوتاهی نماید، طبق آیه، در شمار خاسران خواهد بود.
توصیه به امام و پیروی از حجت خدا و صبر بر فراق او، نه صرفاً یک توصیه اخلاقی، بلکه شرطی حیاتی و متقابل برای نجات در این دوران است.
۱۶. شأن نزول سوره العصر در شأن امیرالمؤمنین (ع): روایت رسول خدا در خطبه غدیر
یکی از منابع روایی مهم برای درک دقیق سوره مبارکه والعصر، سخن صریح پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در خطبه غدیر است. ایشان هنگام قرائت این سوره فرمودند:
«وَاللهِ إِنَّهَا نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ.»
به خدا سوگند، این سوره درباره امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نازل شده است.
این بیان نبوی، شأن نزول سوره را روشن میکند و کلید فهم واژگان کلیدی آن یعنی «الحق» و «الصبر» را نیز آشکار میسازد.
«تَواصَوا بِالْحَقِّ» اشاره به توصیه متقابل به همان حقیقتی دارد که پیامبر در روز غدیر بهصراحت معرفی نمود؛ حقیقتی که امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را نمایندگی میکند.
۱۷. تواصی به حق در پرتو غدیر: استمرار پیام ولایت در زندگی مؤمنان
اگر حق در روز غدیر با نام و نشان معرفی شده، آنگاه «تواصوا بالحق» یعنی:
مؤمنان باید همواره و در همه زمانها آن حقیقت را به یکدیگر توصیه کنند و از یکدیگر درباره همان حق تذکر بگیرند.
بر اساس خطبه غدیر و آموزههای سوره العصر، توصیه به حق صرفاً امری مفهومی و کلی نیست، بلکه رفتاری اجتماعی، اعتقادی است که محور آن امامت است.
بر این اساس، شیعه بودن تنها یک گرایش عقیدتی نیست، بلکه عملی است که در پاسخ به دعوت قرآن برای «تواصوا بالحق» تحقق مییابد.
کسی که این توصیه را به حق غدیر نکند و نسبت به آن توصیه نپذیرد، در معرض تهدید الهی و «خسران» قرار دارد.
۱۸. نتیجه: تواصی، رمز بقای حق در عصر غیبت
ترکیب «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» نه تنها کلید خروج از خسران است، بلکه نسخهای الهی برای صیانت از حق در عصر غیبت محسوب میشود. حق و صبر همان است که در غدیر معرفی شد، که در دوران انتظار لازم است. بر این اساس، نه تنها شناخت ولایت، بلکه دعوت مداوم به آن، وظیفهای است که هر مؤمن باید آن را در خود نهادینه کرده و در اجتماع تحقق بخشد.
۱۹. از صبر فردی تا مصابره جمعی: پیوند دو سوره در ترسیم نقشه نجات
قرآن کریم در آیات گوناگون، مسیر نجات و فلاح را برای مؤمنان ترسیم کرده است. دو سوره کلیدی در این مسیر، سوره «آل عمران» و سوره «والعصر» هستند ، پیامی واحد اما چندلایه را عرضه میکنند. این پیام، دعوتی است به صبر، پایداری، و توصیه متقابل در مسیر حق.
۲۰. سهگانه قرآنی در سوره آل عمران: «اصبروا، صابروا، رابطوا»
در آیهی ۲۰۰ سوره آلعمران آمده است:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
این آیه، چهار فرمان کلیدی را برای دستیابی به فلاح معرفی میکند:
۱. اصبروا: صبر شخصی،
۲. صابروا: تواصی به الصبر و به الحق ،
۳. رابطوا: پاسداری مستمر از مرزها و سنگرهای اعتقادی،
۴. تقوا: مراقبت دائم از لغزشها.
این چهار اصل، بهویژه «صابروا» و «رابطوا»، تنها در معنای سطحی قابل درک نیستند، بلکه پیوندی عمیق با مفهوم «تواصی» در سوره والعصر دارند.
۲۱. بازخوانی معنای صابروا در پرتو سوره والعصر
سوره والعصر بیان میکند که تنها راه رهایی از خسران، ایمان، عمل صالح، توصیه به حق و توصیه به صبر است. با این نگاه، «صابروا» در سوره آلعمران و «تواصوا بالصبر» در سوره والعصر به یکدیگر معنا میدهند. صبر مورد نظر در هر دو آیه، صبری مشخص و معین است، نه صرفاً هر نوع تحمل یا پایداری عادی.
قرآن، با بهکارگیری حرف تعریف «ال» در عبارت
وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ
ما را به صبری خاص و شناختهشده ارجاع میدهد؛ صبری که ویژگی و چارچوبی معین دارد و فراتر از فضیلت اخلاقی کلی و مبهم است.
۲۲. صبر و حق در سایه غدیر: تواصی با امام، نه یک مفهوم انتزاعی
در روز غدیر، پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بر حق امیرالمؤمنین علیهالسلام تصریح فرمودند و فرمان دادند:
«فَلْيُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ، وَالْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.»
این فرمان، در حقیقت همان دعوت به «تواصی بالحق» و «تواصی بالصبر» است. حقی که در آن روز به روشنی آشکار شد، همان «الحق»ی است که در سوره والعصر مطرح شده است؛ و صبری که توصیه میشود، معنایش پایداری و استقامت بر عهد ولایت تا روز قیامت است. بنابراین، توصیه به این دو اصل نه فقط یک واجب دینی، بلکه تضمینی برای نجات از خسران در دوران غیبت است.
۲۳. مصابره و تواصی: دو چهره یک حقیقت
در آیه ۲۰۰ سوره آلعمران، واژه «صابروا» به معنای «مصابره» به کار رفته است. این واژه بار معنایی خاصی دارد؛ چرا که از ساختار فعلهای «بینالاثنین» در زبان عربی است و کنش دوسویه را نشان میدهد، مشابه فعل «تواصوا» در سوره «والعصر».
در این ساختار، نه تنها تو به صبر دعوت میشوی، بلکه خودت نیز وظیفه داری دیگران را به صبر دعوت کنی؛ نه تنها توصیه میپذیری، بلکه خودت نیز توصیهگر هستی. این یک رابطه زنده و پویاست؛ تعهدی متقابل و دوطرفه در مسیر ایمان و پایداری.
اما نکته مهم این است که چنین مصابرهای ـ یعنی دعوت متقابل به صبر ـ وقتی معنا پیدا میکند که پیشتر حقیقتی روشن شده باشد؛ یعنی «الحق» شناخته شده و مفهوم دقیق «الصبر» نیز درک شده باشد.
- الحق: حقیقتی معین که در غدیر آشکار گشت.
- الصبر: حقیقتی عظیم مانند الحق که در غدیر تبیین شد.
پس مصابره تنها زمانی معنا دارد که همراه با تواصی به همان «حق» و «صبر» باشد.
۲۴. نقش رابطوا: نگهبانی از مرزهای حقیقت در عصر غیبت
قرآن علاوه بر صبر و مصابره، فرمان میدهد:
رابطوا؛ یعنی نگهبان باشید، همواره آماده و پیوسته متصل. اما این مرزبانی صرفاً نظامی نیست؛ بلکه محافظت از مرزهای اعتقادی، امامت، ولایت و انتظار را در بر میگیرد.
در عصر غیبت، این فرمان اهمیت و رنگی ویژه مییابد:
رابطوا یعنی پیوند مداوم با ولایت امام زمان ، حفظ ارتباط معنوی و عملی با امام و جریان حق، و استقامت در برابر هر گونه انحراف و فتنه.
۲۵. رابطوا؛ فرمانی برای اتصال قلبها
در آیه ۲۰۰ سوره آلعمران، پس از سفارش به «صبر» و «مصابره»، خداوند میفرماید:
«وَ رَابِطُوا»
این واژه ریشه در «ربط» دارد؛ یعنی پیوند دادن، متصل ساختن و گره زدن. ظاهر سادهاش، مفهوم عمیقی در زمینه اجتماعی و ایمانی دارد؛ مفهومی که قرآن آن را به ویژه در زمینه ایمان و پیوند قلبی با حقیقت به کار میبرد.
۲۶. ربط؛ پیوند دلها در لحظههای فتنه
در سوره قصص، داستان تولد حضرت موسی (علیهالسلام) نمونهای بارز از معنای دقیق «ربط» است. خداوند میفرماید:
«وَ أَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسى فَارِغًا إِنْ كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَنْ رَبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» (قصص: ۱۰)
قلب مادر موسی در آستانه فروپاشی بود؛ ترس از کشته شدن فرزندش توسط جلادان فرعون، دلش را خالی کرده بود. آیه میگوید نزدیک بود راز را فاش کند، اگر خدا دلش را به «ربط» نگرفته بود.
واژه «رَبَطْنَا عَلَىٰ قَلْبِهَا» همان فعلی است که در فرمان «رابطوا» آمده است. این ربط قلبی فقط آرامش روانی نیست، بلکه نوعی اتصال عمیق به ایمان است. نتیجه این اتصال، همانطور که آیه بیان میکند، «لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ» یعنی پیوند قلبی، لازمه رسیدن به ایمان راستین است.
۲۷. ربط قلبی؛ مقدمهای برای ایمان در عصر غیبت
با توجه به معنای دقیق «رابطوا»، این فرمان در سوره آلعمران را میتوان دعوتی به پیوند درونی دلها با حقیقت دانست؛ پیوندی که باید حتی در تاریکی فتنه، ترس و بیخبری حفظ شود.
همانگونه که دل مادر موسی با عنایت الهی از فروپاشی نجات یافت و به حقیقت متصل ماند، در روزگار غیبت نیز دل مؤمن باید با حقیقت امامت ــ یعنی امام غایب علیهالسلام ــ پیوسته و زنده بماند.
این «ربط»، صرف دانستن نیست؛ بلکه نوعی التزام قلبی، پیوستگی روحی و آمادگی دائمی برای همراهی با حجت خداست.
۲۸. رابطوا؛ سازوکار جامعه مؤمن در برابر تفرقه و انقطاع
فرمان «رابطوا»، تنها یک توصیه اخلاقی یا فردی نیست؛ بلکه طرحی است برای ساختار جامعه مؤمن. جامعهای که با پیوند قلبها و اتصال مداوم میان مؤمنان، در برابر تفرقه، انزوا، ناامیدی و بریدگی مقاوم میماند.
رابطوا یعنی شبکهای از دلها که حقیقت را پاس میدارند و اجازه نمیدهند فتنهها آنها را از یکدیگر و از امامشان جدا کند.
۲۹.از ربط قلبی تا توصیه به حق: سهگانه نجات
با کنار هم گذاشتن مفاهیم کلیدی سه سوره قرآن (قصص، آلعمران و والعصر)، میتوان سه فرمان حیاتی برای رهایی از خسران را اینگونه صورتبندی کرد:
فرمان قرآنی | محل وقوع | معنا | نتیجه |
تواصوا بالحق | سوره والعصر | توصیه متقابل به حقیقت مشخص | نجات از خسران |
تواصوا بالصبر | سوره والعصر | دعوت به صبر معین در مسیر آن حق | استمرار بر راه حق |
رابطوا | سوره آلعمران | اتصال قلبها به حقیقت و به یکدیگر | فلاح و پیروزی جمعی |
۳۰. جمعبندی تحلیلی: ربط قلب، ضامن بقاء ایمان
در منطق قرآن، دل انسان اگر با حقیقت پیوند نداشته باشد، در لحظه فتنه فرو میریزد. این پیوند، تنها با حقیقتی مشخص معنا مییابد: همان «الحق»ی که در غدیر معرفی شد.
دل مؤمن، تا زمانی که به این حق و به دلهای دیگر مؤمنان پیوسته باشد، در مسیر ایمان خواهد ماند و جامعه، به سوی فلاح و رهایی از خسران حرکت خواهد کرد.
اما اگر این اتصال گسسته شود ــ چه به دلیل غفلت فردی و چه از سر پراکندگی جمعی ــ آنگاه همان هشدار سوره والعصر تحقق مییابد: سقوط در خسران.
۳۱. ربط قلوب در داستان اصحاب کهف؛ پیوندی در مسیر ایمان
یکی از روشنترین نمونههای ربط قلب در قرآن، ماجرای اصحاب کهف است. خداوند در سوره کهف میفرماید:
“نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ ۚ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى * وَرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ…” (کهف، ۱۳–۱۴)
در این آیات، از گروهی جوان یاد شده که با ایمان به پروردگار، در برابر انحراف و سلطهگری ایستادند.
اما آنچه قدرت قیام و پایداری را به ایشان بخشید، عبارت است از:
“وربطنا على قلوبهم“؛
اینجا نیز همان واژه «ربط» بهکار رفته است؛ همان فعلی که پیشتر در قصص و آلعمران دیدهایم.
۳۲. ربط قلبی، لازمه پایداری در ایمان
چه در قصه مادر موسی (قصص: ۱۰) و چه در داستان اصحاب کهف (کهف: ۱۴)، هر زمان که انسان در برابر آزمونی سخت یا فتنهای بزرگ قرار میگیرد، آنچه او را حفظ میکند، ربط قلبی است؛
نه بهمعنای صرف آرامش روانی، بلکه بهعنوان تثبیت الهی برای ایمان در طوفان حوادث.
این ربط، یعنی اتصال قلب به حقیقتی که در اوج ترس، فشار یا انزوا، مؤمن را از تردید و فروپاشی حفظ میکند.
پس، وقتی خداوند در سوره آلعمران فرمان میدهد: “رابطوا“، در حقیقت، همان پیوند درونی و ایمانساز را برای همهی مؤمنان تجویز میکند؛
پیوندی که مایهی پایداری جمعی و سنگر نهایی در روزهای غیبت و فتنه است.
۳۳. رابطوا؛ مأموریت متقابل برای استحکام قلبها در ایمان
در پرتو معنای دقیق «ربط»، میتوان فرمان «رابطوا» را یک وظیفهی متقابل میان مؤمنان دانست:
- تو باید کاری کنی که دل اطرافیانت در ایمان استوار بماند.
- آنها نیز باید دل تو را در مسیر حق تثبیت کنند.
این وظیفهی دوسویه، در کنار «صبر» فردی (صبروا) و «مصابره» جمعی (صابروا)، ساختاری کامل برای محافظت از ایمان پدید میآورد.
ایمان، تنها با معرفت شخصی حفظ نمیشود؛ بلکه مؤمن نیازمند حضور در یک شبکهی زنده، فعال و متصل از مؤمنان است؛ شبکهای که دلها در آن به یکدیگر پیوند خوردهاند و هر فرد نگهبان ایمان دیگری است.
۳۴. ربط قلوب و تواصی به صبر؛ پاسخ به دشمنان حقیقت
قرآن کریم، با تکرار فرمانهایی همچون «صبر»، «تواصی»، و «ربط قلبی»، بهروشنی میخواهد توجه ما را به یک واقعیت بزرگ جلب کند:
- حقیقتی حیاتی در میان است.
- و دشمنانی جدی در پی خاموشکردن ایمان به آن حقیقتاند.
آنان نمیتوانند خود «حقیقت» را از میان بردارند، اما تلاش میکنند ایمان به آن را در دل مؤمنان از بین ببرند.
در چنین شرایطی، راه نجات، نه کنارهگیری و انزوا، بلکه صبر، توصیه متقابل، و پیوند قلبی است؛ ربطی که ایمان را در میان طوفان حوادث زنده نگه میدارد.
و این حقیقت، همان است که در واقعهی غدیر روشن شد؛ همانجا که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
«وَ اللهِ نَزَلَتْ سوره والعصر درباره علی (ع). وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ… تا پایان سوره.»
(خطبهی غدیر)
پس، ایمان به امیر المومنین علیه السلام و ولایت او، همان «حق»ی است که با صبر و توصیه به صبر و ربط قلبی، باید در برابر دشمنان آن ایستاد؛ وگرنه، نتیجه همان است که سوره والعصر هشدار میدهد: خسران.
۳۵ . قلبها را به ولیّ خدا گره بزنید
فرمان «رابطوا» تنها دعوت به ارتباط اجتماعی یا همبستگی سطحی میان مؤمنان نیست، بلکه بیانی است از یک پیوند عمیق قلبی حول محور حق، صبر، و ایمان.
در این چارچوب، مؤمنان مأمورند که:
- دلهای خود و یکدیگر را به امام حق گره بزنند؛
- در برابر ولایت الهی، صابر و استوار باشند؛
- و با یکدیگر در حفظ این اتصال قلبی، همیار و توصیهگر باقی بمانند.
این وظیفه، بهویژه در عصر غیبت معنا و ضرورت بیشتری مییابد؛ عصری که فتنهها فراوان، و حقیقت در معرض تحریف است.
در چنین زمانی، تنها راه نجات و فلاح، شکلگیری شبکهای از مؤمنان است که دلهایشان با هم در مسیر ایمان پیوند خورده و یکدیگر را در حفظ آن تقویت میکنند.
۳۶.مرابطه؛ مفهومی نو در منظومهی ایمانی قرآن
در آیه ۲۰۰ سوره آلعمران، خداوند یک نظام چندلایه برای پایداری در ایمان ترسیم کرده است:
“يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ“
در این آیه، چهار فرمان پیاپی وجود دارد:
- اصبروا: صبر فردی؛
- صابروا: پایداری متقابل و توصیهپذیر به یک «صبر معین»؛
- رابطوا: مرابطه و پاسداری قلبی، نهفقط نظامی؛
- اتقوا الله: تقوای ناظر بر تمام این سطوح.
نکته مهم در واژهی «صابروا» این است که از باب مفاعله است؛ یعنی هم توصیه به صبر و هم پذیرش توصیه به صبر. اما نه هر صبری، بلکه صبر خاصی که در قرآن با عنوان «الصبر» معرفی شده و شناختهشده است.
در سوره والعصر نیز همین تعبیر آمده:
“تواصوا بالصبر“
یعنی صبری که شناختهشده، معیّن، و نجاتبخش است.

۳۷. الصبر و الحق؛ مفاهیمی زنده و همیشه حاضر
در منظومهی قرآنی، مفاهیمی چون «الحق» و «الصبر»، بار معنایی عام و بیمرز ندارند؛ بلکه:
- به حقیقتی مشخص، زنده و همواره حاضر اشاره دارند؛
- باید مصداقهایی داشته باشند که در تمام طول تاریخ، معیار هدایت باشند؛
- در آیات قرآن یا سخنان رسول خدا (ص) معرفی شده باشند؛
- و مورد توصیهی مداوم و جاودانه برای همهی انسانها قرار گیرند.
پیامبر اکرم (ص)، در خطبهی غدیر، با تصریح فرمودند:
“وَ اللهِ نَزَلَتْ سوره والعصر درباره علی (ع)“
“و فی علیٍّ والله نزلت…”
بر این اساس، «الحق» و «الصبر» در آیهی والعصر به شخص معیّنی اشاره دارند؛ امام علی (ع) که در روز غدیر بهعنوان امام و ولیّ مؤمنان معرفی شد و بیعت با او گرفته شد.
بنابراین، «مرابطه» در معنای قرآنیاش، یعنی:
پاسداری از ایمان، با گرهزدن قلبها به امام حق و صبر بر ولایت او.
۳. مرابطه؛ پیوند قلبی برای حفظ ایمان
واژه «رابطوا» از ریشه «ر-ب-ط» آمده است. قرآن در چند آیه، کاربردی ویژه از این ریشه را بهکار برده است:
الف) سوره کهف – ربط علی قلوبهم:
“وَرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ…” (کهف: ۱۴)
در این آیه، خداوند زمانی قلوب اصحاب کهف را محکم ساخت که برای اظهار توحید قیام کردند. این نکته در ادامه آیه با “إذ“ بیان شده است. پس ربط قلوب در متن یک قیام توحیدی رخ داده است.
ب) سوره انفال – تثبیت قلوب:
“…وَلِيَرْبِطَ عَلَىٰ قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ“ (انفال: ۱۱)
در این آیه نیز، ربط قلوب با تثبیت در میدان جنگ و پایداری در ایمان همراه است.
۴. مرابطه، وظیفهای قلبی-اجتماعی
با جمعبندی آیات فوق، روشن میشود که:
- رابطوا یعنی در دل یکدیگر، اطمینان و ثبات ایمانی ایجاد کنید.
- مرابطه، وظیفهای متقابل برای استحکام ایمان در برابر فتنههاست.
- مرابطه شامل ایجاد اطمینان قلبی برای خود و دیگران در حوزه ایمان است.
- مرابطه، مفهومی کاملاً قرآنی و دقیق است که با صبر و توصیه به حق پیوند دارد.
۵. نجات منحصر به گروهی خاص
در جهانی که هر باطلی خود را حق معرفی میکند، تنها یک گروه نجات مییابند؛ همانگونه که سوره والعصر فرموده:
“إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ“
و سوره آلعمران نیز آنها را چنین معرفی کرده:
“يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا…”
پس نجات تنها در گرو ایمان همراه با صبر، مصابره و مرابطه است.
نتیجهگیری:
مرابطه نه یک امر سیاسی نظامی، بلکه یک مأموریت ایمانی جدید است. وظیفهای در راستای حفاظت قلبها از فروپاشی، با محوریت یک حقیقت مشخص یعنی الحق و الصبر معرفیشده در قرآن و سنت. و این ربط، همان ربطی است که دل مادر موسی را آرام کرد و اصحاب کهف را در فتنه حفظ کرد.
یهودیان و حقی که در مرابطه باید پاس داشته شود
«مرابطه»؛ سپری در برابر تضعیف ایمان
یکی از ابعاد مهم «مرابطه» در قرآن، توجه به حقی مشخص است که دشمنان ایمان، بهویژه یهودیان و پیروان خط فکری آنان، تمام همّت خود را برای نابودی آن بهکار بستهاند.
در آیه ۷۲ سوره آلعمران، توطئهای آشکار از جانب اهل کتاب افشا میشود:
“وَقالَتْ طائِفَةٌ مِن أَهْلِ الْكِتابِ آمِنوا بِالَّذي أُنزِلَ عَلَى الَّذينَ آمَنوا وَجْهَ النَّهارِ وَاكْفُروا آخِرَهُ لَعَلَّهُم يَرجِعونَ“
در این آیه، گروهی از اهل کتاب (که با توجه به سیاق، مقصود یهودیان هستند) دستور میدهند که ابتدای روز به ظاهر ایمان بیاورید و انتهای روز کافر شوید تا شاید مؤمنان در دل دچار تردید شوند و از ایمان خود بازگردند.
تضعیف قلب مؤمنان؛ هدف پشتپرده
این حرکت کاملاً هدفدار است: ایجاد شک، تزلزل و تضعیف قلوب اهل ایمان. دقیقاً همان امری که آیه ۲۰۰ همین سوره، راه خنثیسازی آن را معرفی میکند:
“يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصابِرُوا وَرابِطُوا…”
به تعبیر دیگر، خداوند در پایان سوره، فرمانی میدهد که بهروشنی پاسخی مستقیم به همان توطئه است:
در برابر ترفندهای تخریب ایمان، باید مصابره و مرابطه کرد.
ربط قلب در کانون فتنه
اگر آیه ۷۲ را در کنار آیات دیگری همچون:
- آلعمران: ۱۰۰: “يَرُدُّونَكُم مِن بَعدِ إيمانِكُم كافِرينَ“
- و نیز آیات مربوط به ربط علی القلوب در سورههای کهف و انفال
قرار دهیم، مشخص میشود که دشمن، در صدد قطع این ربط قلبی و تضعیف ایمان قلبی مؤمنان است.
تشدید فتنه در دوران غیبت
نکتهی مهمتر آن است که این فتنهها نهتنها در زمان حضور پیامبر (ص) و نزول قرآن وجود داشته، بلکه در دوران غیبت امام معصوم (ع) شدت بیشتری مییابد.
- عدم دسترسی مستقیم به امام و حجت الهی، مؤمنان را همچون یتیمانی در تلاطم بلاها و شبههها قرار میدهد.
- و در این دوران است که مرابطه و ربط قلوب، اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
دشمنان حق، که با هویتهای مختلفی از جمله یهودیان تاریخی، یهودیزدهها و حتی مسلمانان فریبخورده ظاهر میشوند، در پی تضعیف اطمینان قلبی اهل ایمان به محور حق هستند.
نتیجه:
در نظام قرآنی، «مرابطه» صرفاً یک کنش اجتماعی یا نظامی نیست، بلکه حرکتی قلبی، فرهنگی، اعتقادی و راهبردی در برابر توطئههای شبکهای دشمنان ایمان است.
و از آنجا که این توطئهها با هدف بریدن ریشهی قلبی ایمان طراحی شدهاند، خداوند راه نجات را در این دوران فتنهخیز، صبر، مصابره و مرابطه قرار داده است.
پیوند قلوب اهل ایمان به محور حق، همان حقی است که دشمن، از آغاز تا پایان، قصد دریدن آن را داشته و دارد.
جایی برای تزلزل نیست
«رابطوا»؛ منشور انتظار آخرین ولی خدا
در آیه شریفهی ۲۰۰ سوره آلعمران، خداوند متعال با سه فرمان پیدرپی، نقشهی راهی برای اهل ایمان ترسیم میکند:
“يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ“
این آیه، رمز ثبات و بیداری در دوران فتنه است.
بهویژه فرمان سوم، «رابطوا»، حامل پیامی است قاطع:
دل قوی دارید، و اسباب قوت قلب دیگران را نیز فراهم کنید.
در جهان پر از اضطراب و تزلزل، مرابطه یعنی اطمینانآفرینی. یعنی یک مؤمن نهتنها خود تزلزل نمیپذیرد، بلکه برای دیگران نیز سنگر اطمینان میسازد.
مرابطه، راه انتظار مهدی موعود (عج)
خطبهی تاریخی و بیبدیل پیامبر اکرم (ص)، که در غدیر خم ایراد شد، با بیانی آشکار و هشدارآمیز، از بعثت آخرین حجت خدا خبر میدهد:
“مَعاشِرَ النّاس! النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِيَّ، ثُمَّ مَسْلُوكٌ فِي عَلِيٍّ، ثُمَّ فِي النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقَائِمِ الْمَهْدِيِّ…”
در این فراز از خطبه، نکات کلیدی مطرح است:
- استمرار نور الهی در وجود علی (ع) و فرزندان او تا قائم آل محمد (عج)؛
نوری که انقطاعپذیر نیست، زیرا حجت خدا هرگز زمین را خالی نمیگذارد. - قائم (عج)، تنها شخصیت تاریخ است که همهی حقوق الهی و مؤمنان را بازستانی خواهد کرد.
- هشدار شدید نسبت به ارتداد و بازگشت از راه حق پس از رحلت پیامبر؛ چیزی که فقط «صبر، مصابره و مرابطه» میتواند در برابر آن مقاومت ایجاد کند.
- وصف امیرالمؤمنین (ع) در قرآن با دو ویژگی کلیدی: صبر و شکر؛
و به تبع او، اوصیای الهی نیز حاملان همین ویژگیها هستند.
مرابطه؛ منشور قرآنی انتظار
در دوران غیبت، مؤمنان همچون یتیمانی هستند که دستشان از پدر هدایت کوتاه است؛
از این رو، خداوند فرمانی راهبردی صادر میکند:
“اصبروا، صابروا، رابطوا“
این فرمان، منشور زندگی منتظران است:
- اصبروا: خود را در سختیها نگهدارید؛
- صابروا: دردرباره «الحق » و «الصبر» صبر کنید و به صبر دعوت کنید؛
- رابطوا: پستهای نگهبانی ایمان را اشغال کنید و دلهای دیگران را در ایمان نیز مستحکم سازید.
نتیجه
در دنیایی که ایمان، هدف اصلی پیکان فتنههاست و تزلزل، بهسادهگی در دلها نفوذ میکند، تنها نسخهی نجات، مرابطه است.
مرابطه، نه یک توصیه فردی بلکه یک واجب اجتماعی در حوزه ایمان است؛
و کسی که در دوران غیبت در سنگر «مرابطه» بایستد، در حقیقت، در زمان غیبت هم به فلاح و رستگاری دست پیدا خواهد کرد و از افرادی که در فتنه های آخر الزمان و زمان غیبت ایمان خود را از دست می دهد نخواهد بود .
۳. تشنه عبور کن؛ ابتلاء به نهر و استمرار مرابطه
یکی از مهمترین بُروزهای سنت الهی در نظام تربیتی قرآن، آن است که هیچگاه ایمانورزی از بستر ابتلاء و مشقت جدا نبوده است. این حقیقت، در بستر سوره بقره و ماجرای طالوت و جالوت، با وضوحی مثالزدنی به تصویر کشیده شده است. قوم بنیاسرائیل، در پی سالها ظلم و غصب سرزمینشان توسط جالوت، از پیامبر خویش خواستند که برایشان فرماندهی الهی تعیین شود تا بتوانند برای بازپسگیری حق خود به جهاد برخیزند. این خواسته، در ظاهر، نشانه غیرت دینی و خواستِ ایمانورزانه است، اما قرآن نشان میدهد که میان ادعا و عمل، ابتلائات دقیقی قرار دارد.
خداوند، طالوت را بهعنوان رهبر آن نهضت الهی برگزید. سپاه شکل گرفت. نیروها عزم کردند. اما درست در مسیر رسیدن به میدان نبرد، فرمان الهی چنین صادر شد:
“إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ، فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي، وَمَن لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي“ (بقره: ۲۴۹)
نهر، همزمان با تشنگی سربازان، در مسیر قرار گرفت. آزمون در نهایت سادگی و پیچیدگی بود: بنوش یا صبر کن؛ اما هر انتخابی، بهایی داشت.
اینجا همان نقطهای است که لایهی «مرابطه» و «مصابره» معنا پیدا میکند. این نهر، چیزی نیست جز تجلی عینی همان لحظهای که باید بر خودت، خواهشات، خستگیات و رنجهایت غالب شوی و در صف اهل وفاداری بمانی. اینجا دیگر سخن از شعار نیست. سخن از استمرار در بندگی است، آن هم نه در شرایط مطلوب، بلکه در سختترین وضعیتها.
امروز نیز همین سنت پابرجاست.
در مسیر خانواده مؤمن، نهرها فراواناند. گاه به شکل خستگیهای روزمره، گاه فشار اقتصادی، گاه بیحوصلگی، گاه کمبود وقت. اما سؤال اینجاست:
آیا در این شرایط، وظیفه آموزش قرآن به فرزند، یا یادگیری شخصی قرآن، باید به حاشیه برود؟
شاید در پایان یک روز کاری سخت، در ازدحام قسطها، در هجوم فکر و فشار، این وسوسه در ذهنات بیاید که «دیگر نمیشود… فعلاً قرآن را کنار بگذاریم…»
اما اینجا همان نهر است.
همان نقطهای که باید تشنه عبور کنی.
همانجا که خدا میبیند آیا تو ایمان را فقط در رفاه میخواهی، یا در سختی هم وفادار میمانی.
فرزندی که امشب، با صدای خستهی تو «بسمالله» را یاد میگیرد، دارد در میان سنگلاخها رشد میکند.
خانوادهای که با وجود مشکلات معیشتی، نور قرآن را خاموش نمیکند، همان «فئة قلیلة»ایست که خدا وعده پیروزیاش را داده:
“كَمْ مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ“ (بقره: ۲۴۹)
لذا، مسیر مرابطه و مصابره، تنها در میدان نبرد تحقق نمییابد؛ گاه میدان اصلی، خانهای است ساده، با سفرهای کوچک، که در آن تصمیم گرفته میشود قرآن را ترک نکنند. همین استمرار در وفاداری، همان پایگاه «رباط» است.
۴. مرابطه در دوران غیبت: استحکام قلبها، خط مقدم ایمان
در نگاه قرآن، وظیفهی منتظران صرفاً در ادعا یا اشتیاق عاطفی خلاصه نمیشود؛ بلکه آنان مأمور به «مرابطه»اند. آیهی پایانی سوره آلعمران، که دربردارندهی چهار دستور کلیدی است، با فرمانی متمایز به پایان میرسد:
“يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ“ (آل عمران: ۲۰۰)
، مؤمن وظیفه دارد با تلاش پیگیر، «قلب خود» و «قلب اطرافیانش» را در مسیر ایمان به امام غایب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تثبیت کند.
بهبیان دیگر، در زمانی که دسترسی مستقیم به امام ممکن نیست، مأموریت ما آن است که دلهای یکدیگر را با امام مرتبط نگه داریم و نگذاریم زنجیرهی معرفت و محبت، گسسته شود. این همان معنایی است که در روایت نورانی امام صادق (علیهالسلام) بهروشنی آمده است. ایشان، شیعیان را مرابطانی میدانند که در برابر نفوذ دشمنان اعتقادی، از قلب مؤمنان حراست میکنند.
« قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع [عُلَمَاءُ] شِيعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِي الثَّغْرِ- الَّذِي يَلِي إِبْلِيسُ وَ عَفَارِيتُهُ، يَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِيعَتِنَا، وَ عَنْ أَنْ يَتَسَلَّطَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ وَ شِيعَتُهُ النَّوَاصِبُ.
أَلَا فَمَنِ انْتَصَبَ لِذَلِكَ مِنْ شِيعَتِنَا كَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ الرُّومَ وَ التُّرْكَ وَ الْخَزَرَأَلْفَ أَلْفِ مَرَّةٍ، لِأَنَّهُ يَدْفَعُ عَنْ أَدْيَانِ مُحِبِّينَا، وَ ذَلِكَ يَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ
«]عالمان[ شیعه ما، همان مرزبانانی هستند که در خط مقدم مقابله با ابلیس و شیاطینش ایستادهاند؛ آنها نمیگذارند دشمنان به سراغ شیعیان ناتوان ما بروند و ابلیس و پیروان ناصبیاش بر آنها چیره شوند. آگاه باشید! هرکس از شیعیان ما خود را برای این کار آماده کند، برتر است از کسی که هزار هزار بار با روم و ترک و خزر جنگیده باشد؛ چون او از دین دوستان ما دفاع میکند، ولی آن مجاهد فقط از بدن آنها دفاع کرده است.»
شیعیان ما مرابطاناند؛ اگر آنان نبودند، شیاطین جنّ و انس، دلهای ضعیفتر شیعیان را میربودند.
در این روایت، مرزهای دفاعی امت اسلامی به قلبها منتقل شده است. مرز اعتقادی، همان جاییست که ابلیس و ناصبیان در تلاشاند آن را بلرزانند. کار مؤمن، در این جبهه، نهتنها پایداری بر ایمان خویش، بلکه تقویت و استحکام قلب برادر دینی است که ممکن است در معرض تردید، تبلیغات دشمن، یا هجمههای رسانهای قرار گیرد.
در چنین افقی، حتی جلسات سادهی دوستانهی مؤمنان، مجالسی که در آن یاد حضرت حجت زنده میشود، محفلی که در آن دربارهی مفاهیم دینی گفتوگو میشود و پرسش و پاسخ صورت میگیرد، همگی به مصادیق ربط قلب و مرابطه تبدیل میشوند.
هرگاه پدر یا مادری، در دل شرایط سخت زندگی، با اراده تصمیم میگیرد ایمان فرزندش را تقویت کند، نام و یاد امام زمان را در دل او بنشاند، و شبهههای ذهن او را با محبت و منطق پاسخ دهد، در حقیقت او دارد از یک قلب، برابر شیاطین، محافظت میکند.
و اینچنین است که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: کسی که در این میدان وارد میشود و قلب شیعهای را از انحراف و سستی نجات میدهد، از هزار رزمندهای که در میدان نبرد با کفار کشته میشوند، برتر است.
در این بیان، ارزش جهاد فرهنگی و ایمانی در عصر غیبت، همطراز بلکه فراتر از جهاد نظامی دانسته شده است. چرا که «قلب مؤمن»، در نگاه قرآن و عترت، کانون ایمان و محل اتصال با امام زمان است؛ و هر گام در جهت حفظ و تقویت این ارتباط، مصداق روشن مرابطه خواهد بود.
بنابراین، در زمانهی ما، مرابطه چهرهای تازه یافته است:
جلسهی دینی کوچک در یک خانه،
مباحثهی دوستانه در مسیر رفتوآمد،
برگزاری جشن نیمه شعبان در جمع خانواده،
دعوت از یک دوست به مجلس اهلبیت،
پاسخ دادن به یک شبههی ایمانی با آرامش،
و حتی یک گفتوگوی ساده برای محکم کردن دل یک مؤمن.
همهی اینها، در منظومهی انتظار، میشوند سنگرهای مرابطه.
و اینجاست که آیهی پایان سوره آلعمران، نه فقط توصیهای تربیتی، بلکه نقشهی راه منتظران است: صبر، مصابره، مرابطه و تقوا. اگر این چهار اصل رعایت شود، وعدهی الهی تحقق خواهد یافت:
«لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»
۵. مرابطه در میدان تربیت: وظیفه نخبگان، معلمان و والدین در عصر غیبت
اگر مرابطه یعنی مراقبت از ایمان دلها و استحکام باطنی مؤمنان، بیتردید نخستین سنگرهای این پیکار، خانهها، کلاسهای درس، حلقههای تربیتی و فضای رسانهای ماست. کسانی که در این موقعیتها قرار دارند، وظیفهای مضاعف دارند: آنها مأمورند تا در دل تلاطم شیاطینِ جنّ و انس، پناهگاه مطمئن ایمان نسلها باشند.
والدین در خانه، پیشقراولان این خط مقدماند. مادری که در کنار تمام خستگیهای روزمره، یاد اهلبیت را در فضای خانه زنده نگه میدارد، یا پدری که از میان دغدغههای معیشتی، برای فرزندان خود وقت میگذارد تا دربارهی امام زمان صحبت کند، فراتر از تربیت، در حال جهاد مرابطه است. او از قلب فرزندش پاسداری میکند تا در زمانهی شبههها، ریشههای ایمانش بخشکد.
معلمان و مربیان دینی، حلقهی دوم این مسئولیتاند. آنها هر روز با نسلی روبهرو هستند که در معرض بیوقفهی رسانه، تردید، و تبلیغات منفی قرار دارد. اگر معلمی با نرمی، منطق، محبت و توجه به نیازهای فکری نوجوانان و جوانان، در مسیر تربیت ایمانی آنها گام بردارد، او نیز «مرابط» است؛ نگهبان مرزهای قلبهای جوان، در برابر ناصبیانی که در لباس طنز، سرگرمی، یا روشنفکری، ایمان را هدف گرفتهاند.
نخبگان جامعه:
میدان سوم این جهاد را بر دوش دارند. امروز، نسل جوان ما در برابر هزاران محتوای پرسشبرانگیز و شبهات متعدد نیازمند پاسخهایی منطقی، دقیق و عمیق است. هر طلبهای که وقت میگذارد، منابع اصیل را میخواند، پاسخهایی مستدل و مستند مینویسد و در قالبهای متنوع (متن، سخنرانی، پادکست و …) آن را منتشر میکند، در حقیقت در حال ساختن سنگری جدید برای مرابطه است. او همسنگر رزمندهای است که در جبههی نبرد با ابلیس و نواصب، با ابزار قلم و کلام میجنگد.
این کارِ علمی و فکری، به ظاهر ساده و روزمره، اما در واقع صیانت قلبها و باورهاست. اگر این تلاشها نبود، بسیاری از جوانان در دریای تردید و سردرگمی غرق میشدند. پس نخبگان جامعه باید همیشه هوشیار باشند و مرابطه را وظیفهی خطیر خود بدانند؛ چرا که این مرابطه، ستون اصلی استحکام جامعه ایمانی ماست.
۶. مرابطه و تکلیف اجتماعی: نقش همه مردم در حفظ ایمان عمومی
مرابطه تنها محدود به خانه، مدرسه یا حوزه نیست؛ بلکه همهی ما در هر جایگاه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، وظیفه داریم این پیوند قلبی و ایمانی را حفظ کنیم. اگر هر فردی بتواند در کلام و رفتار خود، در گفتوگوهای روزمره، در حمایت از مظلوم، در روشنگری دربارهی حقایق دین و زمان، مرابطه را پاس دارد، موج وسیعی از ایمان پایدار در جامعه ایجاد خواهد شد.
این مرابطهی همگانی، پلی است میان فرد و جامعه، میان زمان غیبت و ظهور. به عبارتی، هر چه این ارتباط قویتر باشد، انتظارِ واقعی و فعالتر و امید به ظهور سریعتر خواهد بود.
مقاله شماره قبل:
زیستن مومنانه تاملی کوتاه بر مفهوم قرآنی انتظار(1)
قسمت های مختلف کلیپ سخنرانی نیمه شعبان با موضوع مفهوم قرآنی انتظار:
قسمت اول :چرا بعضی ها در زمان غیبت گم می شوند ؟
قسمت دوم :رویکردهای ایمان و انحراف در غیبت
قسمت سوم :در دل تاریکی، مسیر امید را بیابیم
قسمت چهارم :زیستن مومنانه تاملی کوتاه بر مفهوم قرآنی انتظار(1)
قسمت پنجم:زیستن مومنانه :تاملی بر مفهوم قرآنی انتظار(2)
قسمت ششم :قسمت ششم : زیستن مومنانه :تاملی بر مفهوم قرآنی انتظار(3)