اعتراض مردم به خلیفهای که علی را لعن نکرد! / معاویه؛ میراثدار بزرگ سقیفه
معاویه که بزرگ میراثدار سقیفه است، در ادامه سیاستهای سقیفه جریان اموی را به راه انداخت. این جریان ضعیف شد ولی هیچگاه منقطع نگشت.
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، حامد صارم؛ بسیاری از اندیشهها و تفکراتی که امروزه در جوامع مختلف وجود دارد معلول اتفاقاتی است که در گذشته رخ داده است. در جامعه اسلامی بسیاری از تفرقهها، اختلافات و انحرافات اعتقادی به علت بدعتگذاری گذشتگانی است که امروزه از ایشان به نیکی یاد میشود.
کسانی که تمام تلاش خویش را برای هدم و نابودی اسلام به خرج دادند و انحرافاتی بزرگ در میان مسلمانان به وجود آوردند و شدت اختلافاتی که امروز در میان مسلمانان وجود دارد نتیجه خیانت این گروه است. امروز اگر بخواهیم تفرقهها و اختلافات را حل کنیم باید به خیانتکاران و جنایتکارانی که اختلاف و تفرقه را در اسلام شدت بخشیدند توجهی ویژه داشته باشیم. بدیهی است تا ریشه اختلافات حل نشود و تا وقتی، کسانی که نهال تفرقه را آبیاری کردند شناخته نشوند رفع اختلاف ممکن نخواهد بود.
معاویه، خدعهگر بزرگ تاریخ اسلام
معاویه، خدعهگر بزرگ تاریخ اسلام است و نیرنگ او به حدی کارگر افتاد که تفکری سخیف را در عدهای از مسلمانان پدید آورد. در اولین نتیجه نیرنگ او نوه پیامبر خدا در کربلا با لبی تشنه به شهادت رسید. در واقع، افرادی که دین و آیین خویش را از معاویه گرفتند و مذهب عثمانی داشتند بزرگترین جنایات تاریخ بشر را رقم زدند؛ جنایتی که تمام ملائکه آسمان به خاطر آن گریستند.
عثمانی مذهبها فرزندان ناخلف بدعتهای معاویه بودند، بدعتهایی که به صورت جهتمند و با هدف خاصی از سوی معاویه پیریزی و پیگیری میشد و هدف آن تغییر مسیر دین مبین اسلام بود، تغییری که نام اسلام حفظ شود ولی حقیقتی از اسلام نباشد.
معاویه گرگی در لباس اسلام بود
در حقیقت، معاویه گرگی بود که اسلام را فقط لباسی برای خود گرفته بود و اسلام فقط برای او لباسی بود که دندانها و چنگالهای او را از دید مردم مخفی نگه میداشت و از این جهت بود که اسلام را میخواست. اما در اسلامی که رهبر آن امیرالمومنین باشد، اسلامی که ملاک حق و باطل آن و آیینی که حافظ آن امیرالمومنین باشد و در آن منافق و مومن با حب و بغض امیرالمومنین شناخته شود گرگ خون آشامی مثل معاویه نمیتواند آن اسلام را وسیلهای برای تزویر خویش قرار دهد. بنابراین، واضح است که بالاترین هدف معاویه از اعمال سیاستهایش حذف امیرالمومنین و فرزندان پاک و طاهرش از قاموس اسلام خواهد بود.
از این رو بود که معاویه سیاست سب خلیفهالله و ولیالله علی (ع) را در دستور کار خویش قرار داد و بیمهابا کسی را که خداوند وجود او را ایمان میداند مرتد خواند و فقط به بهانه خونخواهی عثمان آتش جنگ را افروخت و پس از صلح با امام حسن (ع) شیعیان حضرتش را به خاک و خون کشید.
موفقیت معاویه در ایجاد فرقه عثمانی
سیاست او تا جایی موفق شد که گروهی از مخالفین شیعه مشهور به عثمانی شدند یعنی خلافت ظاهری امیرالمومنین را قبول نکردند و حتی آن مظلومترین تاریخ را به عنوان خلیفه چهارم نیز نپذیرفتند. اولین ثمره این فرزند نامشروع معاویه یعنی عثمانیها به قتل رساندن امام حسین و یاران باوفایش در کربلا بود، اما اثرات اعمال معاویه تا به امروز نقش پر رنگ دارد و تاثیرات معاویه در مجامع علمی غیر شیعی بسیار واضح و روشن است.
تاثیر معاویه در مجامع علمی
امروز به راحتی میتوان دید که مهمترین کتابهای مخالفین و بزرگان آنها شدیدا تحت تاثیر معاویه و سیاستهای شوم او است. یکی از مسائل مهمی که از معاویه به ارث رسیده، نامگذاری گروهی به نام اهل سنت میباشد. اساس این نام که امروزه بسیار زیاد مورد استفاده قرار میگیرد اموی است؛ هر چند که امروز این اسم منشا اشتباه بزرگی شده و اهل سنت گمان میکنند که منظور اهل سنت پیامبر است و اگر کسی مخالف سنت پیامبر باشد و از اهل سنت نباشد لامحاله از اهل بدعت است. اما حقیقت چیست؟
بی شک، معاویه برای هدف شوم خود به دنبال سنتسازی بود و از جمله سنتهایی که او ساخت سنت بغض و برائت و دشمنی با امیرالمومنین علی (ع) است. معاویه تمام تلاش خود را انجام داد تا نام علی (ع) را از اذهان پاک و آن نور الهی و و جه خدایی را منفورترین شخص عالم اسلام معرفی کند.
اعتراض مردم به خلیفهای که علی (ع) را لعن نکرد!
آنچنان که گذشت امویان تلاش کردند سب و برائت از علی (ع) را سنت قرار دهند، سنتی که کودک صغیر بر اساس آن بزرگ شده و پیر میشود و انسان بزرگسال بر این روش قد خمیده میشود، که با تاسف فراوان این کار پلید سنت موکد امویان شد تا جایی که وقتی امیر و خلیفه ایشان سالها پس از معاویه بر بالای منبر علی (ع) را سب و لعن نکرد بر او تاختند و فریاد کشیدند: «السنه السنه» و به او گفتند تو سنت را ترک کردی. به این ترتیب، امیر ایشان مورد مواخذه قرار گرفت که سنت را ترک کرده و از روش اهل سنت دوری گزیده است.
حال این سوال مطرح میشود که کدام سنت دغدغه مردم بود؟ سنت رسول الله (ص) یا سنت معاویه؟ وقتی که به ترک لعن علی (ع) اعتراض میشود مشخص میگردد که اعتراض به ترک سنت معاویه است. به عبارتی دقیقتر، شاید کسانی که فریاد «السنه السنه» را سر دادند حقیقتا لعن و سب علی (ع) را سنت رسول خدا میدانستند اما در جهل مرکب به سر میبرند.
در صورت اول، اگر میدانستند منظور از سنت، سنت معاویه است باید گفت منظور ایشان نیز از سنت، سنت معاویه بوده، اما در صورتی که نمیدانستند این سنتی که فریاد میزنند سنتی است که معاویه بر جای گذاشته باز هم به دنبال سنتی بودند که معاویه آن را به عنوان سنت پیامبر عرضه کرده است. اما به نظر میرسد نیک میدانستند که این سنت از معاویه به ایشان رسیده؛ چرا که به خاطر عدم لعن علی (ع) فریاد «السنه السنه» را سر دادند؛ هر چند اگر احتمال دوم هم صحیح باشد در نتیجه تفاوتی نمیکند.
لذا این حقیقتی تلخ است که این اصطلاح نیز متاثر از افعال معاویه است. از این جهت، باید گفت مقصود از اهل سنت باید امویان باشند و این خط فکری جریان اموی در ملاکهای ارزشگذاری افراد مختلف نقش اساسی دارد. خط فکری جریان اموی چیزی نیست جز عثمانی مذهبها و در یک کلمه سیاست امویان بغض و کینه با اهل بیت عصمت و طهارت بود و هست.
از مواضعی که میتوان صحت ادعای مذکور را ثابت کرد رجوع به ائمه جرح و تعدیل در میان مخالفین است، شاید باور کردنش بسیار سخت باشد که هم چنان مبغض بودن علی (ع) در میان ایشان از افتخارات بزرگ محسوب میشود.
فقط عثمانیها مورد وثوق هستند!
نزد رجال جرح و تعدیل در علم حدیث ایشان؛ کسی پیرو سخت سنت به حساب نمیآید مگر اینکه نزد ایشان ثابت شده باشد که او عثمانی مذهب است یعنی به بغض علی (ع)، لعن آن حضرت، برائت از آن حضرت و اینکه آن حضرت را متهم به قتل عثمان کند شناخته شود (۱).
ابن حجر در معرفی عبدالله بن ادریس الازدی مینویسد: او صاحب «سنت و جماعت» و از پیروان بسیار محکم سنت و عثمانی مذهب بود (تهذیب التهذیب). او در توثیق عبدالله بن عوف بصری میگوید: «او موثق است و برای او است عبادت و صلابت در سنت و مخالفت با بدعت… او عثمانی بود» یا در مورد جوزجانی مینویسد: او حریزی مذهب یعنی بر دین حریز بن عثمان دمشقی بود. حریز بن عثمان معروف به ناصبی بودن و دشمنی با اهل بیت بود. ابن حبان نیز درباره ابراهیم یعقوب که بر دین عثمانی و ناصبی است، میگوید او صلابت در سنت داشت.
باید گفت که این چند شاهد مثال برای یافتن استعمال واژه سنت در میان مدعیان و بزرگان مذهب سنت بود. از این مختصر واضح است که ملاک ثقه و مورد اعتماد بودن و بالاتر از همه اینها ملاک اینکه شخصی داخل در مذهب سنت باشد این است که بغض علی (ع) را داشته باشد. البته، این مهم منحصر به این چند نمونه نیست.
به راحتی باید گفت دشمنی با علی (ع) و ابراز کینه و بغض نسبت به آن حضرت در میان ایشان از هیچ ذمی برخوردار نیست که هیچ، بلکه بالاتر باعث مدح و جلالت نیز میباشد و بی شک این تاثیر امویان بر جهان اسلام است. به یقین، ادامه سنت سب علی (ع) در کتب حدیثی ایشان به شکلی مرموز ادامه دارد و جالب اینجاست که این اشخاص از ائمه حدیث ایشان میباشند. به عبارت دیگر، کسانی دین و حدیث را به مردم انتقال میدهند که افتخارشان دشمنی با اهل بیت است.
شاید با این جمله مدینی عمق تاثیر معاویه را امروز درک کنیم. «قال ابنالمدینی: لم یزل مَن أدرکناه من أصحابنا یوثّقونه، کان یلعن أمیر المؤمنین (ع) و ینتقصه و ینال منه؛ مدینی میگوید: پیوسته هر کسی را درک کردم که اصحاب ما –پیروان سنت- او را توثیق کردهاند. این شخص توثیق شده لعن امیراامومنین میکرد و آن حضرت را تنقیص مینمود». گزارش مدینی حاکی از این حقیقت است که هر کسی نزد ایشان توثیق شده و خبر و روایتش را قبول میکنند مشهور به لعن علی (ع) بوده است.
معاویه، بزرگ میراثدار سقیفه
شیخ صدوق میفرماید: «از علی بن حشرم روایت شده است که در مجلس احمدبن حنبل بود و ذکر علی (ع) به میان آمد. احمد بن حنبل گفت: لا یکون الرجل سنیا حتی یبغض علیا قلیلا؛ کسی سنی نیست الا اینکه مقداری بغض علی داشته باشد» (۲). لذا، بعید نیست از چنین شخصی که بگوید: «من زعم ان محمدا و علیا خیر البشر فهو کافر؛ هر کس گمان کند علی و محمد بهترین بشر هستند پس او کافر است» (۳).
معاویه که بزرگ میراثدار سقیفه است در ادامه سیاستهای سقیفه جریان اموی را به راه انداخت. این جریان ضعیف شد ولی هیچگاه منقطع نشد و همانگونه که گذشت شهادت امام حسین (ع) در کربلا نتیجه سیاستهای معاویه بود که اسلامی ساخت که خون خلیفه خدا، برگزیده خداوند و آخرین شخص از خمسه طیبه را مباح دانست.
جریان اموی در غالب مذهب تثلیثی عثمانی به حیات خویش ادامه داد
جریان اموی در غالب مذهب تثلیثی (۴) عثمانی به حیات خویش ادامه داد، سپس این جریان اموی نام سنت را برای خود مصادره کرد. نمونههای بالا دلایل و قرائن کارسازی برای اثبات این مدعا بودند، البته با توجه به مختصر بودن این نوشتار به چند نمونه اندک اشاره شد والا مطالبی که نقل شد سیره در میان اهل حدیث مخالفین شیعه میباشد. در این نقل قولها به خوبی خط فکری معاویه و اسلام تو خالی اموی نمایان است.
پی نوشتها:
۱٫ تصحیح القراءه، الشیخ خالد البغدادی، ص ۲۳۱ – ۲۳۵٫
۲٫ شیخ صدوق، علل الشرایع، ص ۴۶۷و۴۶۸، ح۲۵٫
۳٫ علی بن یونس عاملی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج ۳، ص۲۲۴٫
۴٫ تثلیث، کنایه از اعتقاد داشتن به سه خلیفه اول است و کسانی که به چهار خلیفه قائل بودند را پیروان تربیع گفتهاند.