دو خصلتی که “سفیرالحسین” برای حفظ آن جان خویش را از دست داد / در رثای “سلیمان کربلا”/۱- «نسیم» در یادداشتی ضمن بررسی دلایل عدم توقف امام حسین(ع) از ادامه حرکت به سمت کوفه پس از شنیدن خبر شهادت مسلم بن عقیل به زوایای مهم شخصیت سفیر امام سوم در کوفه پرداخت
گروه فرهنگی «نسیم»؛ حجت الاسلام حامد صارم؛
مسلم، سفیر نور خدا و پیش قراول سپاهیان نور
باغ ها و بستان ها سبز شده، میوهها رسیده، نهرها لبریز گردیده است، لذا اگر مایلى به سپاهى که برایت ترتیب یافته بپیوند. و السلام علیک
چه کلمات زیبایی برای دعوت امام حسین علیه السلام به کار بردند! چه گزارش جالبی از حال و احوال کوفه دادند! به گونه ای اوضاع و احوال سیاسی کوفه را برای امام حسین علیه السلام توصیف نموده اند که گویا در کوفه همه تشنه حق و حقیقت هستند و باغ های حق پرستی سبز شده است و دل های مردم کوفه لبریز از محبت به حق و حقیقت شده است. گویی سپاهی حق پرست برای خروج و قیام آماده شده است. گویی کسانی با این تعابیر امام حسین علیه السلام را به شهر کوفه دعوت می کنند که سال ها است در انتظار مرگ معاویه بودند. این افرادی که حضرت سید الشهدا را با چنین تعابیری به کوفه و امارت و خلافت دعوت می نمایند نه تنها باید از دوستداران اباعبد الله علیه السلام باشند بلکه باید کارنامه زندگی ایشان مملو از مبارزه و انکار بنی امیه باشد.
امویان سید الشهدا را به کوفه دعوت نمودند!
اما حقیقت چیز دیگری است. کسانی که به بیانی شعرگونه، خود و کوفه را برای سیدالشهدا آماده نشان میدهند کسانی نیستند که بتوان از آنان انتظار بیعت با امام حسین علیه السلام را داشت چه رسد به دعوت از او برای مخالفت با بنی امیه. یک ویژگی در همه کسانی که این نامه را به امام حسین علیه السلام نوشتند وجود داشت و آن اینکه همگی دستشان به خون حجر بن عدی آلوده بود(۱) همه ایشان علیه حجر بن عدی نزد حاکم اموی شهادت دادند که شهادت ایشان منجر به قتل رسیدن جناب حجر بن عدی شد.
آری! دسته ای از کسانی که به حضرت سیدالشهدا علیه السلام نامه نوشتند از دل سپردگان به بنی امیه بودند. همانهایی که به واسطه ایشان سیاستهای خبیثانه معاویه در دشمنی با علی بن ابیطالب علیه السلام پیاده و اجرا می شد. و دسته ای دیگر نیز از خوارج بودند. (۲) بنابراین نمی توان به ظاهر نامه های ایشان اعتماد نمود . چگونه می شود قبول کرد که مریدان بنی امیه بر علیه بنی امیه شوریدند؟ مریدانی که به خاطر خوش خدمتی به بنی امیه جیب هایشان مملو از سکه های اموی بود.
قتل امام حسین علیه السلام توطئه ای اموی
بنابر این واضح است که توطئه ای در کار است. اگر به نامه برادر امام حسین علیه السلام به یزید دقت شود دیگر نمی توان دعوت کوفیان را یک دعوت معمولی به حساب آورد. در نامه برادر امام حسین علیه السلام واضح است که امام حسین علیه السلام به اختیار خویش مدینه و سپس مکه را ترک ننموده است.
ابن زبیر وقتی در مکه آسوده شد و اعلام خلافت کرد و مشغول بیعت گرفتن از مردم شد؛ ابن عباس و شخصیتهای دیگر با او بیعت نکردند یزید به ابن عباس نامه ای نوشت و از او تشکر کرد و خطاب به او نوشت ما این لطف تو را فراموش نمیکنیم. ابن عباس در جواب یزید نوشت: «ای یزید !… این که من با ابن زبیر بیعت نکرده ام، به خداسوگند به جهت محبت به تو نبوده است . تو دست نگه دار و به من خوبی نکن؛ چراکه از من خوبی نخواهی دید……هرگز فراموش نمی کنم که شما حسین علیه السلام را تحت تعقیب قرار دادید تا این که آن بزرگوار از حرم پیامبر خدا به مکه برود. او را فراری دادید تا از حجاز بیرون برود و وارد خاک عراق شود.»
این کلمات به نکات دقیق و ناگفتههای عاشورا اشاره دارند ناگفتههایی که از حقیقتها و نکتههایی چنین ظریف و تاریخی سرچشمه میگیرند. ابن عباس در ادامه مینویسد: «امام حسین علیه السلام را با خوف و ارعاب و نگرانی از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله خارج کردید….خون خاندان من از شمشیر تو می چکد و من باید انتقام بگیرم»(۳)
ارعاب بنی امیه امام حسین را به خروج از حجاز واداشت
بنابراین به هر کیفیتی امام حسین علیه السلام به وسیله سیاست های بنی امیه ناگزیر به خروج از مدینه شد و چیزی که امام حسین علیه السلام را از مدینه خارج کرد نامه مردم کوفه نبود و بر اساس این نامه خروج امام حسین علیه السلام از مکه و سرزمین حجاز نیز به اختیار خود او نبود بلکه ارعاب و خوف او از بنی امیه بود که او ناگزیر به خروج از حجاز شد.
امام حسین علیه السلام چه به کربلا می آمد و چه نمی آمد به وسیله بنی امیه به شهادت می رسید. لکن امام حسین علیه السلام این تهدید بنی امیه را تبدیل به رویارویی تاریخی حق و باطل نمود. رویارویی دو جبهه حق و باطل که تا قیامت تاریکی و ظلمت اصحاب سقیفه را با نور هدایت خویش بشکند.
مسلم بن عقیل پیش قراول نبرد تاریخی حق و باطل
امام حسین علیه السلام مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد تا حجت بر نویسندگان نامه تمام شود و از سوی دیگر توطئه ای را که امویان برای نابود کردن حق چیده بودند تبدیل به هماوردی جبهه حق و باطل نمود. هماوردی که در آن تاریکی فتنه بنی امیه درهم شکست. بنابراین مسلم بن عقیل پیش قراول نبرد تاریخی جبهه حق و باطل است. مسلم نه سفیر امام حسین علیه السلام به کوفه که فرستاده او به همه تاریخ است و جلوه ای از امامت تاریخی(۴) حضرت سید الشهدا علیه السلام می باشد. سیرت مسلم بن عقیل و حرکت او و رفتار علوی گونه او اولین درس هایی است که مکتب عاشورا برای پیروان آینده تاریخی امام حسین علیه السلام دارد.
کوفه در محاصره امویان
حضرت مسلم علیه السلام در شهر کوفه از مردم بیعت گرفت و امام حسین علیه السلام را از این بیعت با خبر نمود. او که هنوز از آینده کوفه و توطئههای بعدی بنی امیه خبر نداشت در نامهای حضرت سید الشهدا علیه السلام را به کوفه خواند چرا که او در نگاه اول کوفه را مطیع امام حسین علیه السلام یافت، اما ناگهان طوری ورق برگشت و مکر و حیله بنی امیه آشکار شد که حتی نتوانست اوضاع و احوال جدید کوفه را به امام گزارش دهد. کوفه در محاصره امویانی در آمد که در ابتدای ورود جناب مسلم بن عقیل خود در زمره بیعت کنندگان با او بودند و هنگامی که عبیدالله وارد کوفه شد چهره واقعی خویش را نشان دادند هر چند عدهای که در این میان از امویان نبودند فریب هیبت ابلیسی امویان را خوردند و برق زرهای ایشان چشمانشان را طوری خیره کرد که حق را نتوانستند ببیند. کوفه توسط امویان محاصره شد شیعیان و محبین واقعی امام حسین علیه السلام یا به شهادت رسیدند یا زندانی شدند و در نهایت مسلم بن عقیل با مکر و حیله پس از جنگی سخت به اسارت درآمد و به صورتی وحشیانه به شهادت رسید.
امام حسین علیه السلام با شنیدن خبر شهادت مسلم به راه خود ادامه می دهد
نکته در خور توجه و دقت این است که زمانی خبر شهادت مسلم بن عقیل به سید الشهدا رسید که ایشان در راه کوفه بود ولی با توجه به شهادت حضرت مسلم علیه السلام امام حسین علیه السلام به راه خود ادامه داد. با اینکه هر انسان عادی نیز می تواند با شنیدن خبر شهادت مسلم به بیعت شکنی اهل کوفه پی ببرد لکن حضرت سید الشهدا راه خود را به طرف مدینه یا مکه عوض نکرد. چرا که در صورت بازگشتن به مدینه و مکه امنیتی برای آن امام غریب نبود و بی شک در مکه و مدینه نیز آن حضرت به شهادت می رسید(۵) لذا صحنه رویارویی امام حسین علیه السلام درگیری برای به دست آوردن خلافت نبود، بلکه امام حسین علیه السلام به طرف شکستن ظلمت سقیفه می رفت. ظلمتی که چنان عالم هستی را فراگرفته بود که جز با شهادت ولی خدا شکسته نمی شد. در این درگیری نور و ظلمت تقدیر چنین است که با شهادت او نور خدا بر ظلمت سقیفه چیره شود. بنابراین تحلیل کربلا به تلاشی نافرجام برای امارت و خلافت خطایی بزرگ است.
مسلم بن عقیل وارد بازی شیطان نشد
مسلم بن عقیل با حرکت خویش در کوفه تفاوت نور و ظلمت را برای تاریخ بیان نمود. او که پا به شهری نهاده بود که سال ها قبل امیرش امیر المومنین علی بن ابیطالب بود. در آن زمان اندک، زندگیش از سیره امیر المومنین تخلف ننمود. او همانند عموی بزرگوار خویش حضرت علی علیه السلام دست به نیرنگ و مکر نزد. او نیز همانند علی علیه السلام سوار بر جهل مردم نشد و حکومتی را بر مبنای ترور و خیانت پایه ریزی نکرد؛ چرا که او نماینده امامی بود که تاریخ را امامت می کند و مکر و فریب توسط او یعنی وجیه نمودن حیله و نیرنگ . اگر عبید الله به دست او با مکر و فریب به هلاکت می رسید سپاهی را برای سرور آزادگان جهان مهیا نموده بود که اساسش معرفت و شعور نبود بلکه اساسش بازیهای شیطانی بود.
جناب مسلم بن عقیل در جواب کسی که از او پرسید چرا ناگهان بر سر عبیدالله نیامدی و او را غفلتا به درک واصل نکردی فرمودند: «خصلتان أمّا أحدهما: فکراهه هانئ أن یقتل فی داره.و أمّا الاخرى: فحدیث حدّثه الناس عن النبی صلّى اللّه علیه و آله و سلّم: «إنّ الإیمان قید الفتک، و لا یفتک مؤمن». ایشان می فرماید به خاطر دو خصلت و ویژگی او را به قتل نرساندم اول اینکه جناب هانی کراهت داشت که او در خانه اش به قتل برسد و دوم حدیثی که مردم از رسول خدا صلی الله علیه و آله حدیث می کنند که «ایمان ترور را در بند می کند و مومن ترور نمی کند» جناب هانی در پاسخ مسلم گفت :« أما و اللّه لو قتلته لقتلت فاسقا فاجرا کافرا غادرا! و لکن کرهت أن یقتل فی داری»!(۶) به خدا سوگند اگر او را کشته بودی انسان فاسق و فاجر کافر و خیانت کاری را کشته بودی اما من کراهت داشتم از اینکه او در خانه ام کشته شود.
توجه به دو خصلتی که جناب مسلم بیان میکند بسیار مهم است. دو خصلتی که همیشه در جبهه حق وجود دارد و شاید از شاخصه های جبهه حق باشد و دو خصلتی که جبهه باطل همیشه خلاف آن را داشت.
حفظ حرمت مهمان
اولی ان که هانی راضی نشد که مهمان خانه خود را به قتل برساند. و جناب مسلم هم به همین علت دست به شمشیر نبرد؛ چرا که اولا حرمت مهمان در فرهنگ نبی مکرم اسلام و اهل بیت عصمت و طهارت از جایگاه ویژه ای برخوردار است و ثانیا اجازه ورود مهمان به خانه تلویحا به معنای امان دادن او می باشد یعنی خانه صاحب خانه برای مهمان محل امن قرار داده شده است. از این رو کشتن او در خانه هانی یعنی اینکه این دو حرمت برخلاف سیره رسول خدا شکسته شود.
پای بندی مسلم به دین خدا که همان سنت پیامبر و عترت او بود مانع شد تا چنین شخص فاسق و کافری را به قتل برساند. این در حالی است که در جبهه باطل خلاف این عمل شده است. اهل مدینه به همراه غاصبین به خانه دختر پیامبری هجوم آوردند که پیامبر مهمان آن شهر بود و اهل مدینه بر حمایت از او و خاندانش متعهد بودند. امویان مسلم را به شهادت رساندند در حالی که خود، او را دعوت کرده و او مهمان کوفیان بود. کوفیان مهمان نواز از آب هم در حق سید الشهدا ء و فرزندان بیگناه او دریغ کردند و «چه خوش داشتند حرمت مهمان کربلا!»
حفظ سنت پیامبر
و خصلت دوم که مسلم به قتل عبیدالله اقدام نکرد این بود ک پیامبر فرموده بود «مومن اهل ترور و فریب نیست» . یعنی در سخت ترین شرایط نیز مسلم بن عقیل دست به ترور نزدند تا نشان دهند امر پیامبر و سنت او بر همه چیز و هر مصلحتی مقدم است و او حاضر نیست به هر قیمتی دست از سنت پیامبر بردارد. او نشان داد که سفیر جبهه تاریکی های سقیفه نیست که به هر قیمتی بخواهد به هدفش برسد ولو با مکر و فریب. مسلم سفیر نورخدا بر روی زمین است. سفیری که رفتارش نشان از نور هدایت سید الشهدا دارد. این درحالی است که این خصلت نه تنها در جبهه ظلمت نیست بلکه مقابل آن می باشد. جناب مسلم حاضر نشد سنتی از سنت های پیامبر را ترک کند، اما دیگری به راحتی «متعتان»(۷) را که در زمان پیامبر حلال بود، حرام اعلام می کند .
مسلم بن عقیل با اینکه جانش در خطر بود خلاف حتی یک روایت پیامبر عمل ننمود
جناب مسلم بن عقیل با اینکه جانش در خطر بود خلاف حتی یک روایت پیامبر عمل ننمود اما دیگری به راحتی بدعت نماز تراویح را می گذارد و با خوشحالی می گوید «نعم البدعه» چه بدعت خوبی!(۸) سفیر ابا عبد الله آن جرثومه فساد را به درک نمی فرستد تا نشان دهد که ترور و فریب و از پشت خنجر زدن کار اهل ایمان نیست اما کسانی که ادعای اسلام دارند و و خود را پیشوا می خوانند پرونده ای سیاه از کشتن شش ماه ها دارند، شش ماهه ای درمدینه با اتش زدن در و شش ماهه ای در کربلا با تیری سه شعبه!
آری جناب مسلم سفیر تاریخی نور خدا می باشد . کسی که رفتار او برای اهل خرد کافی است که از ظلمات به سوی نور درآیند و ولایت طاغوت را کنار نهند و ولایت خدا را پذیرفته و وارد سپاه امام حسین علیه السلام بشوند. هرگاه کسی با خصلت های مسلم که همان رادمردی و تقید به حفظ سنت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله است بیعت نمود خود را به خیمه گاه حضرت سید الشهداء علیه السلام رسانده است.
پی نوشت ها:
۱٫ وقعه الطف، ص: ۹۴پاورقی
۲٫ کسانى که براى سیّدالشهداء علیه السلام نامه نوشته اند سه دسته بوده اند. . شیعیان خالص که در اقلیّت بودند.خوارجى که در کوفه زندگى مى کردند.عمّال و پیروان بنوامیّه.(ناگفته هایی از حقایق عاشورا ،آیت الله میلانی)
۳٫ تاریخ یعقوبی ج ۲ ص ۲۴۷ الی ۲۴۹، الکامل فی التاریخ ج ۴ ص ۱۲۷-۱۲۸
۴٫ مراد از امامت تاریخی اهل بیت علیهم السلام این است که ایشان هدایت امت را در همه اعصار تا زمان قیامت بر عهده دارند بنابراین باید همه حرکات ایشان بر این مبنا مورد توجه قرار گیرد کما اینکه درباره ایشان آمده است: «منتهی الحزم» ایشان نهایت دور اندیشی را دارند .
۵٫ کوفه شهری است که مرکز خلافت امیر المومنین علیه السلام بوده است هنگامی که چنین شهری در تصرف بنی امیه است دیگر نمی توان توقع داشت که مکه و مدینه محل امنی برای اباعبد الله خواهند بود .
۶٫ وقعه الطف، ص: ۱۱۴
۷٫ حج تمتع و ازدواج موقت که زمان پیامبر حلال و رایج بود توسط زمامدار دوم حرام شد.
۸٫ البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفاى۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج۲، ص۷۰۷، کِتَاب صَلَاهِ التَّرَاوِیحِ، بَاب فَضْلِ من قام رَمَضَانَ ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷٫